#ضد زرد
اینکه از کِی عادت کردیم هر کسی که با ما مخالفت کرد را مُغرض بنامیم و دشمن بدانیم، خود حکایتی است مفصل که نیاز به ریشهیابی تاریخی و فرهنگی دارد. اما ناچاریم بپذیریم که به سلامتی و میمنت(!) این عادت امروزه در جایجای فرهنگ ما ریشه دوانده و عمومیت پیدا کرده. تا کسی انتقاد میکند، به سرعت آماج کلماتی چون: حسود، مغرض، دشمن، عقدهای، خائن، مزدور و… قرار میگیرد. این که بیهیچ تأمل و توجهی به موضعِ منتقد و محتوا و مبانی عقلانی نقدش، او را به دشمنی و غرضورزی متهم میکنیم، نشان از عدم بلوغ فکری و تزلزل در اندیشههای ما دارد. باید توجه داشته باشیم که هر انتقادی قاعدتاً از چند حالت خارج نیست و باید ابتدا با خویشتنداری و بیهیچ عصبانیتی موضع نقد را مشخص کرد و بعد اگر لازم شد، به آن پاسخ داد یا از آن رد شد. در هر صورت فراموش نکنیم، هیچ اتمامِ حجتِ عقلی در مباحث مختلف وجود ندارد؛ یعنی بهطور مطلق نمیتوان نظری را درست دانست و سعی در متقاعد کردن دیگری داشت. بعضی نقد را با بازیهای رایانهای اشتباه میگیرند! یعنی سعی دارند بهطور حتم حریف را از میدان به در کنند و حتی تلاش میکنند که از او اعتراف بگیرند که شکست را پذیرفته!
و اما انواع نقد از منظرِ موضع و جبههی منتقد:
۱- در آن موضوع خاص، سلایق متعددی وجود دارد و نظر منتقد به یکی از این سلایق تعلق دارد و نظر نقدشونده به سلیقهای دیگر و اجماع خاصی هم در این مورد وجود ندارد. حال آیا ابراز سلیقهای متفاوت دشمنی محسوب میشود؟ کافی است نقدشونده خود را جای منتقد بگذارد. حال با توجه به اختلاف سلیقه، او نیز قاعدتاً از موضع مخالف صحبت میکند، بیآن که قصد دشمنی داشته باشد، موضوع به همین سادگیست. باور کنید!
۲- منتقد استدلالهای علمی و فنیِ بسیاری برای نقد خود میآورد و سعی میکند به طور آکادمیک انتقاد خود را بیان کند. در این حالت هم خبری از دشمنی نیست، موضوع، بیان مسائلی آکادمیک است که با آنها هم میتوان مخالفت کرد، البته با آوردن استدلالی قویتر و جامعتر، وگرنه سکوت در این گونه موارد از هر واکنشی شرافتمندانهتر است. باور کنید!
۳- نظری کاملاً بیربط و غیرمنطقی و غیرکارشناسانه ابراز میشود، در این حالت هم خبری از دشمنی نیست! کسی چیزی خواسته بگوید و گفته است، شما مسئول جهل دیگران نیستید (مگر واقعاً اثبات کنید که مسئول هستید!) نیازی حتی به پاسخگویی نیست. باید به سادگی از آن گذشت. عصبانیت در برابر اینگونه اظهارنظرها چیزی جز ضعف شخصیت و منطق نیست. برای مثال، اگر کسی به شما بگوید: «تایلند پایتخت شیلی است و در شمال غرب آفریقا واقع شده و جنگ جهانی دوم از آن جا شروع شده و رئیسجمهور فعلیاش «بینظیر بوتو» است!» شما بهتر است لبخند بزنید! مگر این که این شخص مسئولیتی مهم داشته باشد و این اطلاعات غلط، هزینهای در پی داشته باشد. آن وقت هم نیازی به عصبانیت و دشمن نامیدن این فرد نیست؛ بسیار ساده و مختصر و مفید باید به او جواب داد و در انتشار جوابیه و آگاهیبخشیِ افکار عمومی هم بسیار تلاش کرد. به همین سادگی. باور کنید!
۴- منتقد هیچ سلیقهی مشخص و قابلدفاع یا استدلال آکادمیکی ندارد. غرضی مشخص دارد و مقصودی معلوم و منافعی خاص از این مخالفت. در این حالت هم احتیاجی به برچسب زدن نیست، بلکه باید موضوع را بهطور مستدل و مستند مشخص کرد تا دیگران هم از این غرض و مقصود و منافع آگاه شوند. این آگاهیبخشی نیاز به سند و مدرک دارد و به صرفِ ادعا نمیشود کسی را دشمن و مغرض و حسود و… دانست؛ وگرنه اگر به ادعا موضوعی حقیقت مییافت که حال و روز دنیا این نبود! همهی ابنای بشر ادعای صداقت و درستکاری دارند و داعیهی انساندوستی و کمک به همنوع ولی حقیقت چیز دیگری است که بماند. باور کنید!
کلماتی مانند دشمن، حسود، عقدهای، مغرض و… معانی مشخصی دارند و کاربردشان میبایست مبانی عقلانی داشته باشد. این که تا کسی با ما مخالفت کرد، او را با این دست کلمات خطاب کنیم، تأسفبار است و این تأسف از آنجا ناشی میشود که اینگونه افراد انتظار دارند تا همیشه و همهجا، همهکس با آنها موافقت کنند! حتی اگر به جای جاده چالوس سر از سمنان در آوردند، کسی به آنها نگوید که اشتباه کردهاند، بلکه از ایشان تقدیر هم شود!
این نکتهی بدیهی را فراموش نکنیم: چیزی مطلق نیست و قاعدتاً انسان جایزالخطاست. در هنر نیز هیچ هنرمندی را نمیتوان یافت که اثر ضعیف خلق نکرده باشد. حافظ هم غزل ضعیف دارد، یکی دو تا هم نیست و خیلی بیشتر است! همهی آثار نوابغی چون بتهوون و موتسارت هم به لحاظ ارزشهای هنری در یک سطح نیست؛ کارنامهشان قوی و ضعیف دارد. در سینما نیز از این مثالها فراوان است و کسی از آن مُستثنی نیست. ولی متأسفانه بارها در این مرز و بوم شاهد واکنشهایی در برابر انتقادها بودهایم که لحن و فحوای کلام گوینده دقیقاً بر این باور تأکید داشته که این هنرمند خاص(!) بر همهی هنرمندان که بماند، اساساً بر همهی انسانها رجحان و برتری دارد و محال است که اثری ضعیف خلق کند یا کاری نادرست انجام بدهد یا حرفی به اشتباه بزند و اگر کسی در این حقیقت واضح و مبرهن شک کند، یا دشمن است یا مغرض یا عقدهای و حتی احمق و بیشعور! آفرین به این اعتماد به نفس که نه، ارتفاع به نفس!
دوستان! گرامیان! عزیزان دل! از شما دعوت میکنم این حقایق ساده را بپذیریم و از توهُم همیشه فوقالعاده بودن، دست برداریم. آن وقت نیازی به افکار داییجان ناپلئونی و توهُم دستهای پشت پرده و تئوری توطئه نخواهیم داشت. بپذیریم هر کس که دربارهی ما اظهار نظر میکند، اندیشه و ذوق خود را با ما سهیم میشود؛ حال اگر از این اشتراک نظر چیزی نصیب ما شد که چه بهتر، اگر هم نشد زیانی متوجه ما نیست و اجباری هم در این میان نیست که آن نقد را بپذیریم. ما راه خود را میرویم و منتقد، راه خود را. زمان همهچیز را مشخص میکند، همهچیز را.
و البته که رویارویی با حقیقت، دلیری میخواهد…
سعید کریمی
منبع: سایت موسیقی ما