شاعر گزارشگر نیست!
((این مطلب مقاله نیست و صرفا نظر و تجربه شخصی بنده است،در مواجهه با خیل متونی که به اسم ترانه در این سایت قرار داده میشود))
شاعر خوب بیشتر از همه چیز یه داستان نویس خوبه،یه داستان زمانی قابل باور و خوندن میشه که نویسنده اون اثر،مخلوق خودشو باور کرده باشه،توی سینما هم همینطور یه بازیگر زمانی موفق که نقشش رو با تمام وجود درک کرده باشه…شاید یه فرد مبتدی به خودش بگه من که اثر خودمو باور کردم،پس ایراد از بقیه س که درکش نمیکنن و باهاش ارتباط برقرار نمیکنم،در اینجا باید به اون فرد گفت بهتره بره پادشاه سیارک داستان شازده کوچولو بشه…پس مواردی مث "دوستت دارم،نرو بمون!" "چرا منو تنها گذاشتی" و… که نه تنها چیز جدیدی نداره،بلکه توسط راوی درک نشده هستش ابدا ترانه نیست!
شاعرانه گی چه زمانی اتفاق می افته؟
۱-ارائه دیدگاه جدید:موضوع جدید وجود نداره،شما میتوانید با نگاه جدید به یه موضوع تکراری شاعرانه گی ایجاد کنید.
۲-نوشتن از موضوعاتی که لمسش کردید
۳-آشنایی زدایی:زمانی که یک مفهوم آشنا رو به مخاطب میدید و بعد اون مفهومو میگیرید و یه چیز جدید جایگزینش میکنید،مث استفاده ای که از ماه تیر یا بهمن و مرتبط کردنشون با سیگار میشه…
۴-از تکرار مکررات بپرهیزید:آفت فعلی شعر و ترانه ایران اینه که به واسطه فضای مجازی تعداد شعرا بالا رفته و به لطف فضای موسیقی ام مدام افراد دارن به این شیوه رو میارن که با موضوعات بازاری و عمومی راهشونو به جلو باز کنن و ناخواسته به این فاجعه دامن میزنن…
۵-… و موارد دیگه که الان حضور ذهن ندارم
در کل سعی کنید خودتون باشید و تا زمانی که به فردیت در کلام و دیدگاه نرسیدید مطمئن باشید تمام دنیا هم که براتون دست بزنن هیچ ارزشی نداره…کمیت رو به کیفیت ترجیح ندید،گاهی اوقات به بند خودش یه شعر و ترانه س،اگه ۵ تا کار ام تو کل عمرتان بنویسید و اون ۵ تا عالی باشن بردید…
موفق باشید…
ببخشید اگه زیاد نصیحت کردم!