یادش بخیر بچه گیا

یادش بخیر بچه گیا
بازیای قایم باشک
می کشیدیم دوتا دونه
قلبِ کوچیک روو بادبادک

با اینکه دستامو همش
توو دستای خودش می ذاش
اما منِ خجالتی
فراری بودم از نگاش

خواستنای بچه گونه
نگاهای یواشکی
کاشکی بزرگ نمی شدیم
باهم می موندیم الکی

هم بازیه خاطره هام
بزرگ شد و …بزرگ شدیم
احساسِ اون بچه گیا
نه اینکه نیس…نفهمیدیم

دنیا نشد به میلمون
بادی به هنگامِ عبور
جارو کشید برگامون و
عشقمو برده راهِ دور

ای یادگارِ کودکیم
ای عشقی که پاکی برام
چه سخته بی تو زندگی
دعا کن از فکرت درام

حسین عباسی بائی

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/91605کپی شد!
1449
۲۸