ماهی
منو از دریا گرفتی، میدونم دیگه اسیرم
منه غم خورده ی تنها ، صید ماهیگیره پیرم
تشنه ی یه قطره آبم ، جون میدم من لب برکه
چشمای خورشید و دیدم ، واسه من میکنه چکه
این همه تو دریا بودم، حسّ دلتنگی نکردم
منه غم خورده ی تنها ، به خودم دارم می خندم
آخرای نفسامه ، شاید این یه سرنوشته
آرزوی بودنِ من، تو یه دریا ، تو بهشته
تو…، بهشته