فقدان اکسیژن
هوای شهر ما تهران، چقد ناپاک و آلودس
همیشه تار و سنگینه، پر از سربه، پر از دودس
تو این شهر در اندر دشت، شبا ماهی که می تابه
نمی دونم چرا سرخه، شاید خستس، یا بی تابه!
برای بچه ها اینجا ، ستاره مثل افسانس
که توی قصه می خونن، نمی بینن، همین و بس!
طنابِ دار، این روزا شده فقدان اکسیژن
چه با لبخند می میرن همه با ریتم هنّ و هن
اگه بارون نمی بارید تو این روزای آلوده
می مردیم و می افتادیم تو قبرایی پر از دوده
ما بنزین ساختیم اما، با گاری تاختیم اما!!!
برای بردن بازی، هوا رو باختیم اما …
نفس هم مالیاتی شد، باید جاش جون بپردازیم
چرا موندیم تو این شهری که دایم گور می سازیم؟
تو بازی بین ما مردم با تیمایی که معروفن
یا سایپا می بره مارو یا ایران خودرو یا بهمن!!
توو هر بازی که می بازی بدون داور با اون تیمه
با سوتش مارو له کرده ولی اونها شدن بیمه!
به این کارخونه هایی که توو تهران دود می سازن
بگو دنیاشون آباده ولی عقبا رو می بازن
توی مغزای ما دارن تومر می کارن این دودا
کدوم دین گفته این خوبه؟ یهودی گفته یا بودا؟
توو این روزا که عمر ما داره کمتر می شه کم کم
برای طفل شش ماهش گرفته مادری ماتم!
من از فردا، منِ مجنون، دیگه ماشین نمی رونم
تو چی استاد دانشگاه؟ تو چی دکتر؟ نمی دونم!!!