یادت میاد

یادت میاد منو تو
تو کوچه مون قدم زدیم
با گرمای دستای هم
دنیامونو رقم زدیم
یادم میاد که دل تو
غروبا تنگ میشد برام
دستای مهربون تو
میشد پناه گریه هام
یادت میاد عطر منو
پاشیدی روی بالشت
گفتی وقتی خواب نداری
حسم کنی تو اغوشت
گفتی دلت من نباشم
طاقت دوری نداره
اخه چرا چشمای تو
یه کم صبوری نداره

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/75446کپی شد!
1030
۲۹