تو هرجای زمین باشی…

تو هرجای زمین باشی…
تو هرجای زمین باشی زمین مال تو قطعا

تموم حس و حال من نه این حال تو حتما

چرا اینقدر مغروری یه کم حال منو دریاب

شدم مانند این شاخه که میترسه از این سیلاب

نمیدونه تو این بنبست یه دیوارو یه دیوونه

همش غرمیزنه میرم نمیتونه نمیمونه

دیگه خسته شدم بسکه به احساس خودم باختو

نه عشقی بین ما بوده نه سقفی رو سرش ساختم

نگاهم میکنه هربار به برق چشمش آلودم

نگاهش طعنه داره که که قبلا با کیا بودم

دلیلش اینکه بد بودم دلیلش اینکه بد کردم

نمیدونم برای چی نرفته با کی برگردم

نه انگاری نمیتونم نه انگاری کم آوردم

برای حفظ حرمت ها از این دنیا حرف خوردم

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/72011کپی شد!
765
۹