با نگاهت منو محاصره کن
با نگاهت منو محاصره کن
من توو چشمات همیشه تسلیمم
با سکوتت منو نشونه نگیر
من خودم آگهی ترحیمم
مچمو میگیری و می ترسم
… تو دسات مثل میدون مینه
دلهره م خنده داره ، میدونم
مث فیلمای چارلی چاپلینه
مرز بین لبام و صورت تو
مث خط مقدم ِ واسه من
دل به دریا زدن میخواد و فقط
همه چیزو به جون و دل خریدن
مرز دنیای من شبیه توعه
نمیذارم اونو ازم بگیرن
من توو دنیام یه خونه می سازم
توو دلی که همه واسش می میرن
واسه خلع سلاح من که میای –
منو می گردی ، حال به حالی میشم
پر میشم از یه حس خیلی عجیب
از همه درد دنیا خالی میشم
آغوشت مثل سنگره که برام
یه پناهه توو این شرایط سخت
لااقل ایستاده می میرم –
توو کویر تنت ، شبیه درخت !
می خوام از مرز چشم تو رد شم
ولی رمز شبو نمیدونم
بذا رمز شب اسم تو باشه
من فقط اسم تو رو میخونم …