به جرم سیبی که نکنده بودم …

با یه نگاه تازه از زندگیم
پیام بری که تکیه گاهم شده
یه آیینه گذشتم و شکستم
خورشیدی که شب سیاهم شده

رقاصه های مصری نگاهت
پیرهن پارمو به خون کشیدن
چند در بسته بی تو روبه رومه
که حکممو حبس ابد بریدن

به جرم سیبی که نکنده بودم
کرمای مزرعه تنم رو خوردن
شغال و کرکس و یه گرگ زخمی
بقیه ی استخونامو بردن

صدای قطره های پاک بارون
حسی شبیه رقص روی شیشه س
چشمای تو خدای لحظه هامه
اتل متل یه بازی همیشه س

پاورچین قصه ی ما نچیده
میوه ی کال سینه های شب رو
نخورده مستی نکنی یه موقه
آغوز گاو مرده توی تب رو

یکی چشاشو بست که هی گم بشیم
پشت سکوتی که خدا ،نبوده
ترانمو سکوت و غم گرفته
بی توتموم واژه هام کبوده

من توی غار کوه قاف چشمات
حس نزول آیه های نابم
خود فرشته هارو خواب می بینم
وقتی رو شونه های تو می خوابم

https://www.academytaraneh.com/4881کپی شد!
1462
۶۶

  • سجاد شکوهی =D> @};- =D> =D>
  • شهاب آتشزاد می بخشید؛چون نمی تونم ویرایش کنم مجبورم توی کامنت سوم یه تیکه از قلم افتاده رو بنویسم... ادامه بند اول: البته این گذشتن و شکستن می تونه با از خودگذشتگی به ظرفیت یه آیینه (مقابل نور) و در نتیجه در خود شکستن هم ارتباط داشته باشه... عذر می خوام که سرتونو درد آوردم @};-
    • سوگندرضایی سلام دوست من .مرسی از اینکه وقت ارزشمندتون رو پای ترانه ی من و کشف واقعیت هاش گذاشتید .خیلی نگاه تون برام جالب بود یه لحظه حس کردم فکر من رو در زمان سرودن خوندید یا من رو به کل می شناسید .در اینکه روانشناس خوبی هم هستید دیگر شکی نیست . از همه جالب تر برام توضیحات درباره ی بند 4بود صدای قطره های پاک بارون حسی شبیه رقص روی شیشه س چشمای تو خدای لحظه هامه اتل متل یه بازی همیشه س دقیقا نگاه دوار و قابل بازگشت سرنوشت رو در بازی اتل متل نشون میده . واینکه چشمها درکل بازی تا به انتها رسیدن جریان همراه با دستها حرکت می کنند و ارتباط خدای لحظه های بازی هستند . هرگز از اینکه بخوام بندی از ترانه رو تشریح کنم راضی نبودم ولی از اینکه می بینم شما با حوصله و دقت و از همه مهم تر علاقه نشستید و ترانه رو برسی کردید خوشحالم می کنه . اینگونه مخاطبم راز هارو کشف می کنه و اگر زیرک باشه به راحتی به درخلق آثارش از کدهایی که شما کشف کردید استفاده می کنه که این بسیار به ما که اول راه هستیم کمک شایانی می کنه . شهاب عزیز ممنون از اینکه با تموم گرفتاری هاو مشکل سیستمت اومدی و اینقدر دقیق به ترانه پرداختی امیدوارم زندگی مجال جبران محبت هات رو به من بده . باز هم یه دنیا تشکر از حضور سبزت .موفق باشی @};-
  • شهاب آتشزاد بند چهارم: صدای قطره های پاک بارون حسی شبیه رقص روی شیشه س چشمای تو خدای لحظه هامه اتل متل یه بازی همیشه س آب (و به تبع اون بارون)،نشونه روشناییه...پس باز هم به نمایه رقص نور -و در پرتو نگاه محبوب- برمی گردیم(پس نگاه)با این تفاوت که این جا سوسوی اشک هم به تلألو نگاه دلدار افزوده شده...باز هم شکست اندیشه مقابل حس:از منظر اندیشه صدا باعث خدشه در تصاویر تکمیلی این بیت می شه اما صفت پاک، صدا رو به ضد خودش؛یعنی سکوت،تبدیل می کنه! (تصویر شفاف گریه بی صدا) حالا چه پیوندی بین چشم ها و بازی اتل متل وجود داره؟!روان شناسی واژه این طور تفسیر می کنه:خدای چی؟!لحظه ها...یه بازی چی؟! همیشه...این اولین ارتباط...!بازی اتل متل حرکت منظم و متناوبی رو به ادراک ما القا می کنه...حرکت دوار ِتعیین کننده!بازی سرنوشت!بیم و امید...و به انگاره راوی این تناوب، همیشگیه... اما این نگاه دلداره که لحظه ها رو مدیریت می کنه و تعیین سرنوشت رو به عهده داره... بند پنجم: پاورچین قصه ی ما نچیده میوه ی کال سینه های شب رو نخورده مستی نکنی یه موقه آغوز گاو مرده توی تب رو راوی بهره ای گناه آلود از این رابطه چشمی برنگرفته پس مبادا کسی به توهم و انگاره ای نادرست دچار بشه!مبادا با اندیشه ای مسموم در مورد سرنوشت او قضاوت کنه! بند ششم: یکی چشاشو بست که هی گم بشیم پشت سکوتی که خدا ،نبوده ترانمو سکوت و غم گرفته بی توتموم واژه هام کبوده شخصیت آنتی پاتیک چشم به روی حقایق بست تا شبهه در کار راوی و محبوب ایجاد کنه...تا آینده شو با دیدن توهمات خودش و ندیدن حقیقت هاشور بزنه...تا خاموشی و فراموشی به وجود بیاره...و این فاجعه نزدیکه اتفاق بیفته...این فریاد نومیدانه راویه... پایان بندی: من توی غار کوه قاف چشمات حس نزول آیه های نابم خود فرشته هارو خواب می بینم وقتی رو شونه های تو می خوابم و دوباره امید، به زیبایی و با شکوه تمام به خونه دل راوی برمی گرده...گویاترین قسمت این ترانه که هیچ نیازی به تأویل نداره...عصاره ناب حس متراکم پیشین حالا در جامی بلورین به مخاطب تقدیم می شه تا با ولع تمام اونو سربکشه...راه خروج از لابیرنت پیدا شده و عواطف آزادی در فضای باز اندیشه رو تجربه می کنن... تبریک می گم... @};- @};- @};- اما رسیدن به چنین تعابیری در ذهن و روان همه اتفاق نمی افته...نگاه عادی پای طاووس توی این سروده کم نمی بینه!از جمله گزینش بعضی از واژه ها و ترکیب ها که من مطمئنم با حساسیت لازم انتخاب شده ن... چراغ واژه هاتون فروزان @};- @};- @};-
  • شهاب آتشزاد سلام سوگند عزیز @};- من قبلاً یه لایک ناقابل تقدیم کرده م و حالا می خوام با یه متن طولانی تلافی این تأخیر در ارائه دیدگاه رو دربیارم!البته اگه تکست باکس نترکه! یا حوصله تون از خوندنش سر نره... الف- کلیات: این ترانه در یک کلام هم اصالت داره هم هویت...ارتباط افقی محتوا از نوع حلقوی چند لایه س(سیاره زیبای زحل!)یعنی مرتب با ارجاع های درون و برون متنی رو به رو می شیم...پس نگاه ها و پیش نگاه ها ذهن و پایگاه حسیات مخاطب رو با هم متحد می کنن.این دیالکتیکی هست که انرژی ترانه رو تأمین می کنه؛نه آنتریک درام...معمولاً دو جریان حس و اندیشه در فضای شاعرانگی نسبت به هم متنافر یا حداقل موازی هستن اما می بینیم که توی این ترانه همدیگه رو قطع می کنن...این باعث می شه که تصویرها به صورت متراکم و تو در تو خلق بشن اما از طرفی حس در شرایط تعلیق،تناوب جریان پیدا می کنه و بین تصاویر فاصله ای از تخیل به جا می ذاره...که باعث انتشار متناسب این تراکم در فضای رو به گسترش بعد از نقطه تلاقی می شه...(در حالی که حس و اندیشه همچنان مانع جریان پیوسته همدیگه می شن...)و این واقعه یه گرداب ادراکی ایجاد می کنه که به القای حس سماع در مخاطب منجر می شه و فکر می کنم به این شکل از سروده بشه گفت سماع مکتوب...! ب- جزئیات: مسلماً برای تجزیه و تحلیل اثر باید بار دراماتیک متن مورد سنجش قرار بگیره...آنتریک و پرسناژهای سمپاتیک و آنتی پاتیک باید برای توزیع عواطف مورد شناسایی قرار بگیرن تا زمینه هم ذات پنداری مخاطب با قهرمان و حتی ضد قهرمان فراهم بشه...در این جا قهرمان رو راوی در نظر می گیریم و دنبال عوامل دیگه می گردیم: بند اول: با یه نگاه تازه از زندگیم پیام بری که تکیه گاهم شده یه آیینه گذشتم و شکستم خورشیدی که شب سیاهم شده محور این بند،نمایه نگاه شخصیت سمپاتیک درامه و چرخ پیوسته به این محور هیئت دریافتنی نوره که توی واژه های پیامبر،آیینه،خورشید و قرینه شب سیاه پنهان شده...چرخش ناگهانی بیت دوم این بند از روشنایی به تاریکی اولین تقابل حس و اندیشه رو رقم می زنه و حس بر اندیشه پیروز می شه: نگاه نورانی از چشمانی سیاه ساطع شده(پارادوکس)از منظر اندیشه نور هنگام گذشتن از آیینه میشکنه اما این جا اندیشه مغلوبه چون راوی سوار بر حس با ضد فعل از نور عبور کرده و شکستگی رو به خودش گرفته! شکل نامأنوس چینش واژه ها با معماری مفهوم، نمود آشنایی گریزی هنرمندانه پیدا می کنه اگه این این معماری مفهوم نبود این شکل نوشتاری سست پیوندی شدید به حساب می اومد و نقص فاحشی بود... بند دوم: رقاصه های مصری نگاهت پیرهن پارمو به خون کشیدن چند در بسته بی تو روبه رومه که حکممو حبس ابد بریدن تلألو دیدگان شخصیت سمپاتیک به رقص نور ( جسمیت رقاصه های مصری) تشبیه شده ... بارقه های اون مث آذرخش به تن راوی فرو می رن و حرارت درونشو آزاد می کنن...راوی در این دایره آتش احساس امنیت می کنه و امیدواره که شخصیت سمپاتیک با این احساس چیرگی خشنود باشه چون بیرون از این حیطه به پوچی و ایستایی گرفتار می شه... بند سوم: به جرم سیبی که نکنده بودم کرمای مزرعه تنم رو خوردن شغال و کرکس و یه گرگ زخمی بقیه ی استخونامو بردن حالا با یه پیش نگاه (فلاش فوروارد)می ریم به جایی که سرانجام این واقعه مشخص می شه: سرزنش ها و تندی هایی که در قبال این نگاه معصومانه نصیبش شده...میوه ممنوعه این جا حق توسل به ناجی هست...خوردن سیب اقدام به عبور از سد ایجاد شده سر راه زندگی راویه...خوردن سیب دست در دست ناجی گذاشتن و رفتنه... ادامه در کامنت بعدی @};-
  • سمیر شکیبا درود بیکران بر تو_زیبا بود =D>
  • عابد صالحپور سلام دوست عزیز ترانه زیبایی بود به دلم نشست @};-
  • سعید محمدی درود به امل عزیزم/ خوبی گلم؟/دست گلت درد نکنه/سبک ترانه هات از نظر تصویر سازی شبیه سبک هندیه که فقط تصویرش زیاده/نکته ی خوبیه ها اما فقط تصویر یه خورده هضمش واسه من سخته/(اصلا هم قشنگ نبود ;)) ;)) ;)) ;)) ) بعدا به حسابم میرسی میدونم 8-> /خیلی گلی املی/به غزلکم سلام برسون و همیشه موفق باشی عزیز دلم @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};-
    • سوگندرضایی سلام سعید جان ... مرسی @};- ممنون از لطفت گلم .خوشحال شدم اینجاهم دیدمت ! درباره ی ترانه هم تا دلت بخواد می تونی یه تصویر بساز :-? . خوب معلومه که مغز تو این تصاویر رو نمی گیره گلم عیب نداره زنگ می زنم بهت همشو مو به مو توضیح میدم خارج از شوخی .ممنون از حضور ت .نظرت برام بسیار محترمه عزیزم ... به آبجی فریبای گلم سلام برسون .و مواظب خودتون باشید @};-
  • مریم باقریان :-xآفرین به این احساس خیلی خوشم اومد سوگند جان @};-
  • زهره راد hats fantastic @};- @};- @};- =D>
  • امید بابائی سلام دوست عزیز ترانه زیبایی ازتون خوندم همیشه باشید
  • مینا کاشانی درود بر شما ترانه ی زیبایی بود @};- ممنون
  • بهروز قاسمی(رها) می پسندم همه شو دوس داشتم پیامبر اینجوری نوشته بشه قشنگتره و چرا خورشید که نماد روشنایی و روزه شب سیاهت شده میوه کال سینه های شب و کوه قاف چشمات هم برامک تازگی داشت @};-
    • سوگندرضایی سلام دوست گرامی در قسمت "پیام بر" منظور من "پیام رسان" بوده و برام فرقی نمی کرد چطوری نوشته بشه فقط نمی خواستم کلیشه ای به نظر بیاد در ادامه هم توضیحی نمی دم برداشت آزاده برای همه ممنون از حضور و محبتتون بزرگوار @};-
  • مرضیه میرزایی سلام سوگند جان ترانت خیلی قشنگ بود .حضور واژه ،بکار بردت تعابیر ،تشبیهات ...همه و همه دست به دست هم داده بودن /خورشیدی که شب سیاهم شده / خیلی جالب بود .لذت بردم . موفق باشی عزیزم. =D>
  • مرضیه میرزایی سلام سوگند جان ترانت خیلی قشنگ بود .حضور واژه ،بکار بردت تعابیر ،تشبیهات ...همه و همه دست به دست هم داده بودن /خورشیدی که شب سیاهم شده / خیلی جالب بود .لذت بردم . موفق باشی عزیزم.
  • میلاد زمانیان سلام.خیلی زیبا بود. لایک.
  • سعید زارمی (سام) چشمای تو خدای لحظه هامه سلام سوگند جان ترانه ت به دل نشست فقط یه نکته به نظرم رسید اگه سعی کنی توی ترانه ت ضربه داشته باشی کارت بهتر از این میشه ببخشید مرسی داری =D> @};-
  • مهرناز عطایی درود برتو.... تصویر ها عالی بودند... چه ترانه ی خوبی بود... خوب تموم کردیش.. تبریک میگم.. من فکر کنم اولین باره از شما ترانه میخونم.... قلمت سبز........ لایک
  • مینا یوسفی سلام عزیز واژه های نابی داشتی لایک @};-
  • آرزو منتظر سلام سوگند عزیز عالی بود ترانت ...چند بار خوندمش :-x @};-
  • مرضیه لیان سلام آفرین به این همه زیبایی و ترانگی عالی بود، البته برای رسیدن به بعضی از تصاویر کلی فسفر سوزوندم تا موفق شدم مثلا بند چهارم و پنجم، مرسی که لذت کشف زیبایی رو با این ترانه دادید =D>
  • امیر علیزاده سلام سوگند جان فوق العاده زیبا و دوست داشتنی بود...لذت بردم عزیزم.. @};- +لایک
  • صدیقه میری رقاصه های مصری نگاهت پیرهن پارمو به خون کشیدن چند در بسته بی تو روبه رومه که حکممو حبس ابد بریدن سلام سوگند عزیز ترانه ی زیبایی بود با تصاویری ناب! مرسی از کار بی نهایت قشنگت @};- =D>
  • فرشاد محمدی سلام.. تبریک میگم.ترانه زیبایی بود.. درود @};- @};- @};-
  • عباس اسماعیل زاده به جرأت میگم یکی از بهترین ترانه هایی بود که تو آکادمی خوندم!!! خیلی عالی بود!! معمولاً بدون ایراد گرفتن و بررسی دقیق از کاری تعریف نمی کنم ولی این کار با همین یه بار خوندن ارزش هزار تا لایک دادنو داره... =D> آفرین =D> واقعاً آفرین =D> هم تصویرسازی هاش آدمو دیوونه می کرد : من توی غار کوه قاف چشمات حس نزول آیه های نابم خود فرشته هارو خواب می بینم وقتی رو شونه های تو می خوابم یکی چشاشو بست که هی گم بشیم پشت سکوتی که خدا ،نبوده هم قافیه های ضربه دار و خوبش: شیشه س - همیشه س / تکیه گاهم - سیاهم / نبوده - کبوده هم تلمیح های زیرکانه و خوبش: رقاصه های مصری نگاهت پیرهن پارمو به خون کشیدن پاورچین قصه ی ما نچیده میوه ی کال سینه های شب رو من توی غار کوه قاف چشمات حس نزول آیه های نابم خیلی عالی بود ، خیلی ، فقط اینجاشو نفهمیدم درست: :-? آغوز گاو مرده توی تب رو پایدار باشی و همیشه همین قدر قوی کار کنی... @};- @};- @};-
  • حامد تقی خواه سلام امل جان ترانت خیلی تصاویر زیبا داشت باز هم برای ی خوندنش میام و باز هم نظر میدم
  • سید حامد سید کریمی سلاااااااااااااااااااااااااااااااااام واقعا زیبا بوود خیلی خوشحالم از اینکه باهاتون اشنا شدم فدا مدا @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- هزارتا لایک @};- @};- @};- @};- :-x
  • شیما طالبی پاریزی سوگند عزیزم :-x :-x گله ناز پر احساسو با استعداد من :-x :-x وای چه ترانه ای بیشتر از 10 بار خوندمش و هر دفعه تازه تر از قبل :-x :-x چه قلم توانایی :-x این همه تعابیر خاص و جدید و انسجام کلامی پر کشش و جذاب و پر محتوا :-x :-x عالــــــــــــــــی ...اصلا جای حرف نذاشتی بانو ----می بوسمت و از صمیم قلب لایک عزیز دلم :-x
  • مـیــنا ملکی هم دیشب هم امروز هم مطمئنم یک ساعت دیگه ! ترانه تون رو چندین بار خوندم و هر بار لذت بردم........ممنون @};- @};- @};-
  • مجید شمس سلام خانم رضائی ترانه ی زیبائی بود @};- تصاویر خوبی داشت @};- @};- @};- موفق باشید
  • فرزانه كمالوندي اصلاح ميكنم عزيزم سلام
  • فرزانه كمالوندي ساام سوگند عزيز ترانه فوقالعاده اي ازت خوندم كارت عالي بود خيلي دوست داشتم...لايييييييييييييييييييييك @};-
  • مهدی صفا سلام بر امل عزیز امل چیکار داری میکنی من واقعن دارم شاخ در میارم /بهت افتحار میکنم افرین افرین به توان 1000 /فوق العاده بود اگر نمیشناختم صاحب اثر رو باز هم نظرم همین بود واقعن 20 بار شعرت رو خوندم از دیشب و هر بار بیشتر برای خوندنش ولع داشتم / الان که دیدم کارت نیست به خاتون زنگ زدم که جواب نداد/ از این به بعد اگر ویرایشی داری صب کن زمانی که عماد عزیز هست انجام بده تا سریع تائید بشه/به قلمت ایمان دارم میارم راضیم کن چیزی نمونده و تو میتونی / بی تو تموم واژه هام کبوده.شاعر شاعر شاعر افرین باید خاتون رو دعوت کنم تا بیاد و این کارت رو در حضور من نقد کنه ببینم باز میتونه نظرشو مخفی کنه. دارم روی اون ترانت کار میکنم خیلی خاص هست و این کارت فعلن منو برده توی شوک بعدن به اون کارت میتونم فکر کنم الان با این درگیر شدم///
    • سوگندرضایی سلام .مرسی ا زمحبتت راستش دیشت من خرابکاری کردم ادیت رو انجام دادم که ترانه مشکل پیدا کرد دوستان مشکل رو رفع کردند که ازشون تشکر می کنم . مرسی از توضیحاتت مهدی جان . ترانه ی قبل رو هم خودم ادیت کردم انشالله می ذارم انجمن خوشحال می شم خاتون عزیز هم بیاد ترانه ی من رو نقد کنه هر چند دعواهامون رو کردیم مرسی از حضور خوبت @};-
  • ساحل صالحي سلام سوگند عزيزم ترانه ي زيباتو خوندم و بازم خوندم و مي دونم كه بازم واسه خوندنش ميام تصاوير ترانه ت خيلي خوب بود كرماي مزرعه ... حس نزول آيه هاي ناب ... شغال و كركسا ... خواب فرشته ها ... اينكه ترانه ت تلفيق تصاوير سياه و سفيده خيلي عاليه بی توتموم واژه هام کبوده ها ... ها اضافي تايپ شده درسته؟ موفق باشي عزيزم @};-
    • سوگندرضایی سلام عزیزم مرسی هم از محبتت هم از ذوق هنریت گلم .همیشه به من لطف داری .مشکلی که برای ترانه پیش اومد بخاطر ادیت اون قسمت بود که گفتی .درستش کردم مرسی دوست خوبم @};-
  • میثم بخشی سلام.مرسی ایده های جدیدی توش پیاده شده که به پویایی ترانت کمک میکنه. @};- @};- @};-
  • پرویز کدخدایی سلام... ترانتونو دوس داشتم...زیبا بود... @};- مرسی/بدرود @};-