من وبارون

سلام  دوستام

 

شاعر نیستم ترانه سرا نیستم ولی عاشق شعرو ترانه ام این اولین کلمات رود احساسم هست که جاری میکنم در حضور قدمهای سبزتون

 

من و بارون

 

شرشربارون که بیادخیس خیس میشه تنم

 

دلتنگیام تازه میشن اون لحظه دنیای غمم

 

بارون که نم نم بزنه دلم از جا میکنه

 

اشکامو بارون یکیه ,بارون همراز منه

 

من وبارون و حس دلتنگیم

 

رفیق تنهایی و همدرد همیم

 

ببار همدرد من زنده کن خاطراتشو

روتن من زنده کن نم نمه بوسه هاشو

 

تو خیابون زیر بارون میخام قدم بزنم

بیاد عشقی که هنوز زنده اس تو دلم

دل من تنگ شده واسه ناز صداش

دل من اونو میخواد با خنده هاش

ای خداکاش باز بارون بیاد

دل من امروز گریه میخاد

کاش بشنوه اون این ترانمو

فراموش نکنه اون خاطراتمو

 

از این نویسنده بیشتر بخوانید: