تلفن سکه ای
یه رفیق بی ریا و بی کلک
یه رفیق پایه اما بی زبون
با دلی آهنی اما مهربون
تلفن سکه ای محـلــّمـون
گوشش از حرفای عاشقونه پُــر
دلش از عشقای نیمه کاره خون
زیر آفتاب ، زیر بارون ، زیر برف
محرم حرفای نا گفتنیمون
گاهی وقتا واسـَمون ناز میکرد
با وجود این که دل آهنی بود
گاهی وقتا فحش دنیا رو میخورد
اما بازم خاطرش خواستنی بود
وقتی که اعصابمون خط خطی بود
چقدَر با ما مدارا میکرد
تو همه لحظه های خاطره ساز
خودشو یه گوشه ای جا میکرد
چقدَر این پا و اون پا کردیم
تا که وقت وعده مون سر برسه
حرفامون هُـلهـُـلـَکی بود ، نکنه
فرصت سکه به آخر برسه
با یه سکه چقدَر ناز خریدیم
با یه سکه چه روزایی داشتیم
یاد اون روزا بخیر که حرمت ِ
حتی سکه رو نگه میداشتیم