دست خودم نیس که چشام خیس شده
دست خودم نیس که چشام خیس شده
دوس ندارم گریه کنم پیش تو
این دل دیوونه پر از خون شده
مرده و پوسیده تو آتیش تو
دوس ندارم پیش تو ویروون بشم
پا بذاری رو دل و این عشق من
اسم کتابت بشه داغ من و
اون ورقاشم بشه این مشق من
من نمیخوام قبله ی هر سجده ام
رو به در خونه ی تو وا بشه
من نمیخوام فکر تو یک لحظه هم
کنج سر خسته ی من جا بشه
از تپش داغ تو بارونی ام
این دل من خسته ی زندونیه
سهم من از بودن تو واژه ی
خستگی و رفتن و حیرونیه
قامت این خسته چه دیدن داره ؟
من نه جوونم ، نه پر از زندگی
من نه امیدم ، که پر از گریه ام
من که پرم از همه دیوونگی
۱۸/۲/۹۱