شبیخون

به یاد تو موندم،به در مات و خیره
کسی نیست که از من سراغی بگیره
کسی نیست که از من یه حالی بپرسه
شبم سوت و کوره، پر از درد و غصه
من و خاطراتت من و بی قراری
محالِ که چشمامُ یادت بیاری
صدای سکوتم همه جا رو پُر کرد
تو این لحظه های عذاب آور و سرد
یه گوشه نشستم خراب و پریشون
خیالت زده باز، به قلبم شبیخون
تو رفتی و یادت یه عمره نرفته
من از دادِ بی تو، سکوتم گرفته
اگه قُرص و روپام همش از غروره
داره کم میاره دلی که صبوره
دیگه بی تو گریه امونم نمیده
از این بنده انگار، خدا هم بریده

از این نویسنده بیشتر بخوانید: