غم نامه
همه دنیا برای من میون دو حرف غم خلاصه میشه و بس ،
یه خط فاصله از غین تا میم که واسه من به معنای یه خونس
تمام آرزو های دلم رو ، تو این کلبه به خاموشی سپردم
نتونستم از این مرداب رد شم ، توی جنگ بقا هم بد آوردم
اگه میبینی خاموش و گرفتم ، میدونم دیگه واسم مرحمی نیست
به حدی غصه و اندوه دارم ، که توی باور هیچ آدمی نیست
توان دادو فریادم ندارم ، عذاب میبینمو ساکت میشینم ،
بهم ثابت شده تقدیرم این بود ، که تو دنیا فقط غصه ببینم
جوونیم ، توی دردا ریشه کن شد ، تنم مثل جسد بی روح و سرده
نگاهی کن به چشمم تا ببینی ، که اشک هم واسه ی من گریه کرده
خود غم هم دلش میلرزه وقتی ، نگاهش به نگاهم خیره میشه
اگه زجرامو خورشیدم ببینه ، به یکباره وجودش تیره میشه
شبی بی وحشت از فردارو حتی ، تو خواب و توی رویا هم ندیدم
از این دنیا چه چیزایی میخواستم ، ولی حالا به چه چیزی رسیدم…
آرش پیرانی ” پادشاه درد ها ”