اسمت برام یه دنیاست
همین فکرای قبل از حرف ، دلیل اشک چشماته
شبیه بچه ها می شی ، که این کابوس باهاته
شکایت می کنی ازمن ، از این تقدیر وحشتناک
با این اشکی که هر لحظه ، داری میریزی روی خاک
هجوم این همه تردید ، توو چشمای تو معلومه
یکی اینجا مثـ هر بار ، از آغوش تو محرومه
داری گم می شی توو وهم ، همین احساس پر وسواس
نمی فهمی فقط اسمت ، برام مفهوم یک دنیاس