چی می شد

چی می شد دلا همیشه ، رنگ آسمون بگیره
چی می شد عاشق تنها ، پیش یاورش بمیره
دستشو تو دست یارش،بگیره خندونو راحت
بعدش اون مثل پرنده ، بره بالا پر بگیره
چی میشد آدما اینجا ، حس عاشقی بگیرن
واسه هدیه دادن اونها ، غنچه یاسو نچینن
کاشکی عاشقا همیشه ، عاشق یکی ، بمونن
توی شهر بی کسی ها ، غم غربتو ، نبینن
چی میشد برگ درختا، نریزن به زیر پاها
له نشن به زیر پای ، آدمایی مثل ماها
توی این دورو زمونه، بعضیا برگ درختن
له میشن به زیر پای ، آدمای پست و دارا
چی میشد یه روزهمینجا توی این زندون زیبا
ببینم دو چشم شهلا ، که شدن عاشقو شیدا
عین اون عشقای سابق،عین دنیای رو قایق
بدوزن این دوتا عاشق،چشارو به سمت دریا
ولی افسوس این محاله،شبیه خواب و خیاله
عین مجنون، عین لیلی ، عین حسرت وصاله
دیگه مجنون ، یا که فرهاد نمیشه پیدا دنیا
دیگه هیشکی عشق پاکونمیخواداین یه رواله
شده رسم این زمونه، دیگه این ورد زبونه
همه از همدیگه اینجا ، جدا میشن بی بهونه
دیگه هیچکس به رفیقش،نمیگه برادر اینجا
آدما تشنه خونن ، کیه که این رو ندونه
دلا از سنگن و تیره،عاشق از عاشقی سیره
یکی تو اوج جوونی ، دلش اما خیلی پیره
شده اشکاش عین دریا ، بریده از همه دنیا
دل اون غمگینه اما،بی کسو تنها می میره

از این نویسنده بیشتر بخوانید: