درد بی دردی …

بازم امشب دلم تنها ولی آروم و بی دردم
دیگه حتی نمیخام که یه بار دیگه برگردم

چقد دیره ولی بازم چه خوبه اینو فهمیدم
از اول قصه بازی بود منم بازیگرش بودم

تموم ترسم از این بود یه روزی شم فراموشت
حالا از خاطرم رفته، نگاه و دست و آغوشت

دیگه آروم آرومم به جز روزای بارونی
همون روزا که یادت هست و میدونم که میدونی

چه روزای قشنگی بود قرار اولین بارت
سراپا دیدنت بودم حالا سیرم ز دیدارت

ازت دل می برم آسون برو دیگه خداحافظ
کسی که زندگیش بودی داره میگه خداحافظ

خداحافظ خداحافظ به یادت باشه این لحظه
دیگه پا پس نمیذارم دیگه اصلا نمی ارزه

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/12805کپی شد!
1173
۳۱