تمرینِ قالبِ مثنوی ☃️

اشکِ آخر

⚖️ مستفعلن مفاعل مستفعلن فعل قبلا از اینکه پام رو در کفش بزرگترها کردم پوزش می خوام 😅😁

باران بهانه های مرا هم ندید و رفت
آرامُ از کناره ی ابری چکید و رفت

رنگین کمانِ لحظه ی آخر طُ را نوشت
لبخندِ آسمان و به امضای سرنوشت

تعجیلِ استخاره ی امشب کسی نبود
جز او که در وطن و تنم یا همین حدود

در پهنه ای به وسعتِ آغوش و انتظار
صد بوسه را به جبر و یکی را به اختیار

من جمله های روی بُخاراتِ پنجره
تنوینِ واژه واژه ی اعضای حنجره

مهتابِ سر نشانده ی عُریانِ ساحلم
من با طلوعِ معجزه وارِ تو باطلم

بلبل، جهازِ باغِ به ظاهر شکفته است
هر نغمه از هزار و بلایی نهفته است

ساقی بیا که جام و نگاهم برابر است
کم کم بریز و کمتر از این، اشکِ آخر است

#وحید_نوری_تفت ☃️

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/115675کپی شد!
132
۴
۱