هفته‌ی خاکستری

گریه توو وقت اضافی

آب‌غوره‌های کافی

آشغالای توی صافی، دَس‌کشِ زردِ آویزون

سوختن پیاز داغ و

لکه‌های رو اجاق و

گرد و خاک توو اتاق و، زخمای درشت و پنهون

 

کارد و انگشت بریده

میز شامی که نچیده

اضطرابی که شدیده، بازم امشبَ‌م نیومد

انتظار گیج و مبهم

چای یخ‌کرده‌ و بازم

خنده و گریه‌ی درهم، به غرورش سیلی می‌زد

 

رُخِ آرایش ندیده

رنگ و رویی که پریده

غصه‌های دم کشیده، آینه‌ی دق شده دیگه

دردای اُتو کشیده

صبر تا گلو رسیده

آلبومی که نم‌کشیده، شب بهش لالایی می‌گه

 

شب به خیرِ خیسِ بالش

جای سرد و ضدحالش

آرزوهای محالش، خواب سیصد ساله می‌خواد

به خودش همیشه گفته

حتی از سکه بیوفته

توی عشق گدایی اُفته، دل می‌ده به شعر فرهاد…

 

هفته خاکستری رنگه

شنبه تا جمعه می‌جنگه

وانمود می‌کنه سنگه، غرقه توو چشم پر از آب

سر رو بالش که می‌ذاره

توو نخِ اینه دوباره

بغض چشماشو بباره، اما پنهون می‌شه توو خواب.

 

*”شنبه روز بدی بود، روز بی حوصلگی

وقت خوبی که می‌شد، غزلی تازه بگی

ظهر یکشنبه‌ی من، جدول نیمه تموم…”

 

#مهدی_دمی‌زاده

#مهدی‌دمی‌زاده

*هفته‌ی خاکستری: فرهاد مهراد+شهیار قنبری

 

کانال تلگرام اشعار و نوشته ها:

https://t.me/MehdiDamizadeh

 

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/115094کپی شد!
221
۱