رفتم

 

 

رفتم که از یادم بری ، اما شکستم تو خودم
من اشک بودم باید از ، چشم تو جاری می شدم
صد بار تو رفتی و من، هر بار برگشتم به تو
یک بار من میرم ولی ، حتی نگفتی که نرو
چی مونده بین ما ببین چیزی به جز دیوار نیست
مثل تو از من هیچکس تو این جهان بیزار نیست

من میرم ولی دل تو برام که تنگ نمیشه
هر قدرم بخوام دل لعنتیم که سنگ نمیشه
واست عجیبه آخه تو سرت که جنگ نمیشه
من دارم میرم…

با خاطراتت شب و روز ، سر می کنم تا آخرش
زخمی که به جونم زدی ، هنوز میسوزه اثرش
فریاد من تو این سکوت ، به هیچ کس نمیرسه
تو دیگه پشتم نیستی ، این واسه کشتنم بسه

از این نویسنده بیشتر بخوانید: