بیمار روحی
شبیه یه بیمار روحی هنوز
واسم سخت میشه بگم حسّمو
یکی هس تو خلوت این اتاق
صدا میزنه پشت هم اسممو
دارم پرت میشم بازم از چشات
یه تبعیدی بی یارو هیچ دوستی
نفس گیره بی تو همه لحظه هام
مث بازی نقش زیر پوستی
سرم گیج میره بازم قرصهام
خیال تو رو مشت مشت میخورم
اور دوز *کردم بازم از سکوت
با تیغ لبات این رگو میبرم
*overdose:داروی زیاد خوردن