نقد آقای فرهنگ روشنی بر ترانه ی خانم زینب عجم
رابطه ی میون قلبای ما
به حد اختلافمون محکمه
وقتی که حوا خودشو میخوره
یعنی هنوزم عاشق آدمه
وقتی سلاح دست زن سکوته
توو جنگ بدبیاری روزگار
یعنی سقوط زندگی حتمیه
یعنی باید عشقو بذاری کنار
بانوی گریه های بی اراده!
لب به سخن های نگفته واکن
باحرفایی که میچکه از لبات
گره ی کور زندگی تو واکن
مثل یه دریای پر از تلاطم
موج نیازتو بزن به ساحل
شبیه سخره ها مقاومت کن
برابر بارش فکر باطل
حرف دل و روی زبونت بریز
وقتی که رنگ وروت کبوده …زرده
اجابت نیاز معقول زن
اوج غرور و اقتدار مرده
تا وقتی که به گفت و گو نشینی
روزای تلخ تو عسل نمیشه
اشکاتو رو نکن که این مسئله
توو آب چشمای تو حل نمیشه
سقط کن از بطن شبای تارت
کودک بی تحرک سکوت و
تولدی دوباره پیش روته
تونطفه درجا خفه کن سقوط و
زینب عجم
———————————–
ترانه ای که با آن مواجهیم در بند اول با یک پارادوکس آغاز میشود که نوید یک ترانه پاردوکسیکال را به مخاطب می دهد.
دقت کنید در بیت اول
رابطه ی میون قلبای ما
به حد اختلافمون محکمه
این پارادوکس می توانست در تمام ترانه ادامه پیدا کند و با پرداختن به جزئیات یک رابطه، ترانه ای متفاوت را به مخاطب ارائه دهد. ولی هرچه پیش رفتیم این پاردوکس رنگ تناقض به خود گرفت و با ترکیب هایی همیشگی و کلیشه ادامه یافت. بگذریم از آن که تا چه اندازه بعضی ترکیب ها و واژه ها از فضای ترانه و در کل محاوره نویسی دور بودند. مثل:
نیاز معقول زن
به گفت و گو نشستن
آب چشمات
و…
در بند چهارم نیز بارش فکر باطل، به نظرم افکار باطل بوده که بخاطر وزن تقطیع شده است. در بند سوم، در نیز گره ی کور زندگی، شاعر از وزن خارج میشود که این مسائل به اندکی ویرایش قابل حل می باشند.
در پایان به شاعر کار خسته نباشید میگویم و امید خواندن ترانه هایی بسیار زیبا از ایشان دارم.
فرهنگ روشنی