حکم خیانت

منو ببخش عزیز دل
اگه به هیچ فروختمت
آگه یه آتیش شدم و
مثل یه خرمن سوختمت

محکومی و مثل همه
جرم تو هم خیانته
هر چند که می‌گفتن واست
خیانتم یه عادته

برو شاید یکی دیگه
شکستنو بلد نبود
حکم خیانت تو دلش
اعدام به شکل بد نبود

حتی از آتیش منم
آگه که جون به درکنی
با داغی که رو دلته
یه عمرو باید سر کنی

یه عمری باید بگذره
تا زخم قلبت خوب شه
تا خاطرت جز قلب من
پیش کسی محبوب شه

محکومی و سزای تو
فقط نداشتن منه
دلت باید بدون من
تا ته دنیا بشکنه

https://www.academytaraneh.com/104025کپی شد!
802
۴

درباره‌ی عیسی کریمی کدخدائی

در رشته مدیریت دولتی تحصیل کردم. اهل و ساکن شهرستان مسجدسلیمان و شیفته شعر و موسیقی . بیست سالی هست که می نویسم و تا روزی که زنده باشم خواهم نوشت. پیوند می زنم قلم را با دلم. و قافیه می بخشم دلتنگی هایم را. شاید که این چند سطر حرفهای نگفته ی دلی باشد... خسته از ابهام. نشسته... پشت پنجره ای بر دیوار. آنشب که باران، خواهد شست از وجود غبار آلود پنجره ها ... گوشه های پیکر بر باد رفته ام را....

  • رحیم ممبنی گرمسیری سلام زیبا وروان البته دوگانگی روایت داره موفق باشید
    • عیسی کریمی کدخدائی سلام جناب ممبنی گرامی. متشکرم دوست عزیز. دوگانگی روایت یعنی اینکه وسط کار زاویه دید راوی تغییر کنه. اما در این شعر تنها مخاطب معشوق بوده. ممنوم از حضور ازرزشمندتون.
  • آزاده ربانی سلام خوشحالم بازم از تون اثری میخونم واما یک کمی از جهت روایت گنگ بود برداشت من مخاطبی که من بودم متوجه نشدم خیانت گله ی راوی بود از معشوقش یا خود راوی خیانت کرده و زبان به اعتراف و عذرخواهی گشوده کار هم بنظرم ویرایش میخواد ممنون از شما و موفق باشید
    • عیسی کریمی کدخدائی سلام خانوم ربانی ارجمند. ممنونم که باز هم منو مورد لطف و عنایت خودتون قرار دادین. این شعر رو من سالها پیش نوشتم و کار تازه ای نیست. راجع به نوع روایت تمام شعر از ابتدا تا انتها حرفهای راوی بوده خطاب به معشوق. اگه عمری باشه حتما ویرایش رو انجام خواهم داد. با تشکر مجدد از شما.