نگــات
می ریزم به هم تا نگام می کنی
نگات زلزله س بیستو چن ریشتره
یهـو دیدی از بـم خـراب تر شـدم
همین جور اگه وض بخواد پیش بره
همه دست و پاشونو گم می کنن
تو موهای تو باد که دس می کشه
حواست به این نیست که هر جا یکی
با عطرتو هر روز نفس می کشه
می خندی و آشفته میشه یه شهر
چال گونه هاتم یه معضل شده
شنیدم که بین جوونای شهر
حسابی سرت بحث و کل کل شده
خشاب نگاهت همیشه پره
نه من که همه زخم خورده ت شدن
میگن بخش اورژانس شهر پر شده
همه شهر آخه کشته مرده ت شدن
تو شیرین شهری بخوای واست از
همه آرزوهام که دل میکنم
اگه کل دنیا خیابون بشه
تمومه ش رو باتو قدم میزنم