حال من وقتی که داری میری…
واسه تلخی حقیقت امشب ابر جشمام یه نفس می باره
یه مسافر نمیتونه باری و از رو شونه کسی برداره
دل من خون میشه از رفتن تو دل تو أشوبه تو این خونه
توی این خونه که از جشم تو خیلی وقته مثه یه زندونه
تویی و یه دنیا حرف نزده من و دنیای خراب رو سرم
من و این همه بلاتکلیفی این همه تنهایی دور و برم
من از این فاصله ها بی زارم از همین که هستی و بنهونی
من اکه به فاصله تن دادم تو به این فاصله ها مدیونی
قلب تو شکستنی نیست برو دیکه اصراری واسه فردا نیست
کریه جیزی و عوض نمیکنه رفتن تو أخر دنیا نیست
کاری از دست کسی برنمیاد وقتی نقطه ها سر خط برسن
واسه تنهایی مهم نیست که یه روز أدما به أخر خط برسن