غصه های تکراری
قطار عمــــــر من ، میره ،با لحظه های تکراری
من موندم و یه عمر، غصه، با قصه های اجباری
هنوزم تو رد میشی، از کنارم ، با خنده هات
من،عاشقونه عاشقم، عشقم شده یه بیماری
سنگین تر از ،ستاره ها،پشت هوای ابری
تگرگ میباره از،چشمام،اما تو مثل دیـــواری
سمت نگات و ،میدی به ، عبور برگهای پاییز
من سر راهت، می پوسم، تو رد میشی از کناری
رو ریل این ، ثانیه ها ، گم شدم از تنهایی
چشات میگن ،عاشقمی،یه کمی هم دوسم داری
قطار لحظه های من ، داره، فریاد می کشه
چیزی بگو ،تا که نَرم، تو بغض و خود آزاری
هنوز رو ریتم سکوتی،من، زیر سایه ی غم
میخوای گم بشم، نبینی، باز غصه های تکراری؟