خدایا کمی دستات و ….
حواست به من نیست
حواست به من نیست که آروم بشم
از این استرس های زندگی خسته م
حواست به من نیست که تنها شدم
کنار غم بی کسی هام نشسته م
حواست به من نیست که دریا بشم
از این رود بی آب و قایق دور شم
کمی تا تو دستام و بیارم جلو
از این حال و روز عاشق دور شم
حواست به من نیست که افتادم از پا
گرفتار یک عمر روزهای بدم
هنوزم پر از هیچم و خالی
پر از بی ثباتی های پشت همم
حواست به من نیست که خم شدم
تمام وجودم به سرما رسید
ببین دستام و که می لرزن اینجا
حواست به من نیست که بغضم ترکید
حواست به من نیست دلم رو شکستند
به غم نزدیک و دور شدم از تو
دارم از غصه یخ می زنم
خدایا کمی دستات و میاری جلو….