"امید"
خوش به اقبال کسی که کودک درونشُ
توی ازدحام روزمرّگیا جا نذاره
واقعیّت اگه همبستر رویا نباشه
خوابِ شب ارزش بیداری صبحُ نداره
آرزوهات همه ی زیبایی دنیاتن
قید هروسوسه که ریشه ی اون ترسه بزن
از شب حادثه ها دل نگرانی رو برون
توی گلباغ ترانه ها با من پرسه بزن
تو با من راه بیا … من همه ی راهُ میام
دل من هرجا بری همقدمت میشه گلم
نذار از دست بره ؛ این همه احساسی که
باعث شکستِ هیبتِ غمت میشه گلم
دفعه ی اوّلی نیس شک تو دلت خیمه زده
عقل ما همیشه با خواهشِ دل می جنگه
کم نیار وقتی که از فاصله ها کم نمیشه
پای تقدیر ؛ پیشِ همّتِ ما می لنگه
جغدای شوم شکستُ را نده تو فکرت
آسمون قلبتُ وقف کبوترا بکن
زائرصحن مقدّس یه عشقیم هردو
ذهنُ از زنجیر نا امیدیا رها بکن
پنجاه درجه
قصه ی باغ
بی خیالت شدم