"آخرین فرصت"

من به "نه" گفتنام مجبورم!
چون غرورم حریم ارزشمه
لرزش تو صدامو بشنو که
مژده بخش شروع لغزشمه

همقدم با پاهای خسته م باش
چند روزی به رسم همسفری
قلبمو عاشق بهارت کن
با نسیم نوازشی گذری

این تجاوز حلال میشه با
ورد جادویی طلسم عشق
رد شو از خط قرمزتن من
با گذرنامه ای به اسم عشق

بگذر از مرز این نباید ها
مثل روحی که رد شه از دیوار
خنجر قرمزت رو راهی کن
روی رگهای آبی اجبار

با لبای دلیر و بی شرمت
"نه" رو از رو زبون من بردار
آخرین فرصت من امروزه
سرنوشتم رو به خودم نسپار!

https://www.academytaraneh.com/86459کپی شد!
1075
۵۸

  • مهیا غلامی ْسلام ... مثل همیشه عالی .البته ایندفعه پخته تر و رام تر و آرام تر... وقار و غرور توامان تو ترانت کاملا مشهوده جناب بهبهانی...آفرین خیلی خوب ارپسش براومدی..مرد و مردونه حفظ غرور یک مرد رو علیرغم میل باطنیش به تصویر کشیدی... بجز واژه مژده بخش ...تموم ترانت عالی بود... و اگه بجای زبون تو بند آخر لبای من می آوردی زیباتر بود و همون وقار و سنگینی تا آخر حفظ می شد...درسته زبون میگه >ه اما اگه معشوق بخواد این نه گفتن رو باطل کنه معمولا باید با بوسه روی لب اینکارو بکنه... البته خب نظر شخصی منه در هرحال واقعا لذت بردم از ترانه زیبای قشنگت... برقرار باشی
    • یاسر بهبهانی سلام مهیا خانم عزیز. خیلی خوشحالم میکنید تشریف میارید و نظر میدید. واقعا موندم شمایی که به همین راحتی میتونید بندگان خدا رو خوشحال کنید چرا پیاله شرب مدامشونو ازشون دریغ میکنید؟ نظر ترانه سرا واسه سرودن بندهای فوق صحبت های درون دل یک زن بود. که همین درونی بودن صحبتها اجازه میداد بی پرده تر امیالشو بیان کنه. از قرینه هایی مثل خط قرمز تن من میشد احتمال زن بودن رو بیشتر دونست. در مورد لب و زبان هم پیشنهادتون قابل تامل هست. ارادت خاص من نصیب بانویی که حداقل فعلا در آکادمی بی همتاست. @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};-
      • مهیا غلامی سلام ... پس باید ترانه رو چند باردیگه هم می خوندم تا متوجه این نکته که یاسرعزیز ما قهرمان داستان نیست رو در میافتم...عجب...چون همه حال و هوا و لحن بیان و ابروبادومه و خورشید وخلاصه همه چیز دال براین بود که مردی داره ... شگفتا...اما خب از طرف یک زن هم بوده باشه فرقی نمیکنه زنی بوده شیرمرد...پرغرور و ستبر نه شکننده و حساس و لوس و ووووو غیره....و اینکه من دوست داشتم این تقاضای عاجزانه مغرورانه آتشین از طرف یک مرد باشه و لذا این برداشت رو کردم شما ترانه سرای گل خواه از زبان مرد گفته باشی خواه از زبان زن...از نظر من از زبان مرد بود.... از شوخی گذشته اما واقعا حدس نمی زدم از طرف یک زن باشه شاید به دلیل اینکه غرق تصاویر عاشقانه اش شده بودم...درهر حال ببخشایید اما تا جایی که من بخاطر دارم نه شرب مدام کسی را زایل کرده ام و نه کسی به این راحتی از بودن ما شاد می شده...حالا جریان چیست ؟؟؟؟ نظر لطف شماست لابد که همیشه و همیشه شامل حال من بوده ....ممنونم از بزرگی و بزرگ منشی ات سربلند سربلند باشی
      • یاسر بهبهانی :-x :-x :-x
  • م.ا. هومن ترانه زيبا يي بود @};-
  • مرسده (زهرا) عباس زاده =D> =D> @};- زیبا بود .. لایک
  • سعید سامانی بگذر از مرز این نباید ها مثل روحی که رد شه از دیوار خنجر قرمزت رو راهی کن روی رگهای آبی اجبار یعنی عاشقتم :-x :-x خیلی دوست داشتم این اثر رو
  • علیرضا سرمدیان سلام آقای بهبهانی :-) @};- نکنه می خواین با این کارای قشنگتون جامه پاره کنیم و سر به بیابون بذاریم!!!!!! واقعا این چندتا کار آخرتون خیلی به دلم نشت . ممنون که هستید و می نویسید .به کارای ما هم سر بزنید خوشحال می شم . البته سختگیرانه لطفا ، تا ازتون یاد بگیریم . لایک . :-) @};-
    • یاسر بهبهانی سلام. من والا سخت گیری بلد نیستم. کلا هیچی رو تو زندگی سخت نمیگیرم. نقد مختصری نوشتم برات ولی عقیل و حسین بهتر نقد میکنن ازشون بخواه ترانه تو نقد کنن. @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- روناک هم خوبه ها. نقداش قشنگن @};- @};- @};- عماد مدتیه نیستش. اونم خوب نقد میکنه. @};- @};- @};-
  • یاسر قاسمی سلام جلسه ی شعر و ترانه خوانی برای تمام علاقمندان به همت چند تن از دلسوزان ادبیات در شهر اصفهان برگزار میشود مکان: خیابان صائب، کتابخانه ی صائب زمان: چهارشنبه ها ساعت 16 الی 18
  • حامد حسینی سلام آقای بهبهانی ترانتون زیبا بود فقط یه سوال در بیت(قلبمو عاشق بهارت کن/با نسیم نوازشی گذری)منظورتون رو از نسیم گذری و نوازش متوجه شدم اما بهار«ت» رو متوجه نمی شم ، منظورتون طراوت بهاریه که تو وجود طرف مقابلتونه ؟؟
    • یاسر بهبهانی سلام حامد جان. آره بهار استعاره ای از طراوت و تازگی معشوق هست که البته اینجا معشوق مردی هست که اظهار علاقه برای رابطه کرده ولی بی پدر از ون مرداس که هرچن وقت یه بار دوس دختر عوض میکنن ;))
      • حامد حسینی گرچه بازم خوب متوجه نشدم ولی توضیحات تکمیلی تون پرده های پنهان ترانتون رو آشکار کرد و معادلات ترانتون رو جور دیگه ای نشون داد :-)) :-)) :-))
      • یاسر بهبهانی من خودمم متوجه نشدم. صداشو درنیار ;))
  • امیر غفاری بسیار بسیار زیبا بود خصوصا من به "نه" گفتنام مجبورم! چون غرورم حریم ارزشمه لرزش تو صدامو بشنو که مژده بخش شروع لغزشمه لایک دهم
  • محسن یاران ترانه زیباییه.من دوسش داشتم چون این غرور شاید برای من نماد نجابته.برای این که دوستان متوجه شن این ترانه چیو میخواد بگه و از زبان کیه(راوی ترانه کیست؟) باید بعد هر بند اندکی تفکر کنن ولی گاهی کلامتی در این ترانه دیده میشه که یه ذره فهم ترانه رو برای من سخت میکنه ومنو از مسیر اصلی ترانه دور میکنه یا بهتره بگم گمراه میکنه من به "نه" گفتنام مجبورم! چون غرورم حریم ارزشمه لرزش تو صدامو بشنو که مژده بخش شروع لغزشمه خب تو این بند کاملا مشخصه که یه نفر از ته دل به چیزی که بهش پیشنهاد شده تمایل داره جواب مثبت بده ولی به خاطر غرورش نه میگه چون دوس داره بیشتر از خواهش کنن و اِصرار شه ولی از مخاطبش توقع داره از لرزش صداش متوجه شه که میل باطنی اون مثبته.این بند راهنمای مناسبیه ولی کمه.جا داشت حول همین محور یه بند دیگه برای توضیحات بیشتر اضافه میشد تا سوالی باقی نمیموند. همقدم با پاهای خسته م باش چند روزی به رسم همسفری قلبمو عاشق بهارت کن با نسیم نوازشی گذری تو این بند "چند روزی" و "نوازش گذری" منو گمراه میکنه.اگه راوی میل باطنیش مثبته،چرا چند روزی؟ چرا گذری؟چرا برای همیشه عشقو نمیخواد؟ اما چون من اینجا دچار تردید شدم که منظور ترانه سرا دقیقاً چیه دیگه بقیه بندها(گرچه بسیار زیبان و فضا سازیه مناسبی داره) منو هدایت نمیکنه به سمت منظور ترانه سرا و من هنوز سر در گمم. این تجاوز حلال میشه با ورد جادویی طلسم عشق رد شو از خط قرمزتن من با گذرنامه ای به اسم عشق تو این بند میخواد بگه راه ورود و رمز عبورِ دلم عشقه.ولی "تجاوز" و "طلسم" منو گیج میکنه.بیت دوم واضح تر منظورشو بیان کرده و بسیار زیباست. بگذر از مرز این نباید ها مثل روحی که رد شه از دیوار خنجر قرمزت رو راهی کن روی رگهای آبی اجبار با لبای دلیر و بی شرمت "نه" رو از رو زبون من بردار آخرین فرصت من امروزه سرنوشتم رو به خودم نسپار! این دو بند هم توضیحات بیشتری میده و تشبیهات زیبایی داره واژه بی شرم به نظر من مناسب نیست و میتونه جایگزین خیلی بهتری داشته باشه. چون دوستان گفته بودن منظورتونو نمیفهمن من چیزایی که فهمیدم از این ترانه رو گفتم. جسارت منو ببخشید این اصلا معنیش نقد نیست و هدفم این نبوده. پسندیدم @};- @};- @};-
    • یاسر بهبهانی سلام محسن جان. ممنون از نقد خوبت. جسارت کدومه. خیلی هم خوب متوجه منظور های ترانه شدی. اولین نکته کلیدی که برای فهم این ترانه لازمه اینه که دقت کنیم و ببینیم ترانه از زبان یه مرد صحبت میکنه یا یه زن. با کمی فکر کردن به بعضی جاهای ترانه مشخص میشه که زنی مغرور و تشنه ی عشق داره صحبت میکنه که با پیشنهادی عاشقانه مواجه شده و داره کلاس میذاره و نه میگه.چون اگه سریع بله رو بگه خودش رو کوچیک کرده و هنوز مطمین نیست مردی که جلو اومده تا چه حد جدی هست تو پیشنهادش. زن دوست داره بله رو بگه و بلغزه تو گناه شیرین عشق ولی مشروط به اینکه مرد رو مصر و جدی ببینه و داره تو دلش از مرد خواهش میکنه که منو با اصرار و شدت علاقه ی خودت عاشق خودت کن. اینکه زن به نوازشی گذری هم قانع هست بخاطر شدت احتیاجیه که به این عشق داره. شرط و شروط نمیذاره که اگه منو میخوای باید بیای خواستگاری و یه عمر پابندم بشی و پدر بچه هام بشی و... از طرفی شاعر همیشه عشق هایی رو پسندیده که ادعای مالکیت معشوق توش نباشه و اگه یادتون باشه یه ترانه کامل به همین قناعت تو خواستن سهم از معشوق پرداخته بود: همین که کنارت بیامو برم واسه دلخوشی های من کافیه. و آخر ترانه که : یه عشقی که بی شهوت داشتنت دلم با تو بودن رو تنها میخواد توی بند تجاوز داره باز تو دلش مرد رو دعوت میکنه به اصرار فیزیکی تو خواستن زن و حتا تو بند آخر میگه با بوسیدن لبام و لب گرفتن که فقط از لبهای بی شرم تو بر میاد به زور" نه" رو از رو زبونم بردار. شاید یادآور صحنه ای باشه تو فیلم برباد رفته که رت باتلر با بوسه ای اجباری و غافلگیر کننده و طولانی روی لبهای اسکارلت دل اونو رو برد و از سد لجاجت ها و غرور و نفرت اسکارلت گذشت. @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};-
  • عباس مقدم این تجاوز حلال میشه با ورد جادویی طلسم عشق رد شو از خط قرمزتن من با گذرنامه ای به اسم عشق =D> =D> زیبا بود یاسر عزیز لایک @};-
  • ناهید سلیمانی یاسر جان سلام یه مدتیه نیستی می دونم کار داری خسته نباشی. برای اینکه بهت ثابت کنم تو اینمدت چقدریشرفت داشتم ایراداتو می گیرم. جسارتا همسفری و گذری هم قافیه نیستن همچنین بردار و نسپار نمی دونم دیوار واجبار هم قافیه هستن؟ متوجه موضوع شعرت هم نمی شم نمی دونم منظورت از خنجر قرمزت رو راهی کن / روی رگهای آبی اجبار چیه؟ بازم عذر خواهی می کنم این اشکال منه که شعر های سنگین رو نمی فهمم تلافی نکنی ها :-)) :-)) :-)) @};- @};- @};-
    • نسترن وحیدی(سورمه) گذر و سفر بردار و نسپار دیوار اجبار هم قافیه هستن لازمه ی قافیه بودن یک حرف و یه علامت قبل از اون حرفه که در این قافیه ها رعایت شده
      • ناهید سلیمانی نسترن جان فک کنم درسمو خوب نخوندم یعنی دقت نکردم و یاد نگرفتم
      • ناهید سلیمانی آقا یاسر ضمن سلام مجدد و خسته نباشی مجدد از ایراد های نابجایی که گرفتم عذر خواهی می کنم :-( :-( :-(
      • نسترن وحیدی(سورمه) عزیزم ناهید گلم ببخشید من خودم هم از آقای بهبهانی و آقای شمس و دیگر دوستان یاد گرفتم خودم هم هنوز مشکل دارم تو قافیه ها خواهشا یه دفعه از دستم ناراحت نشی عزیزم
      • ناهید سلیمانی نه عزیز دلم برا چی ناراحت بشم؟ فقط می ترسم آقای بهبهانی منو دعوا کنه آخه یه سایتی رو به من معرفی کرده بود برای یاد گرفتن این چیزا هنوز وقت نکردم برم بخونم خلاصه تو وساطت کن .کوثر جان تو هم همینطور. =(( =(( =((
      • کوثر عابدی اقا یاسر ناهیدخانم ودعوانکن ;))
      • نسترن وحیدی(سورمه) ناهید جان دعا کن عمو یاسرمون منو دعوا نکنه چون خیلی جاها رو به من هم معرفی کرده اما بدلیل مشغله واقعا نمی تونم برم مطالعه کنم پس کسی که باید وساطت کنه برای من شمائید کوثر جان وساطت منم هم بکن عزیزم ناهید جان یادت نره وساطت منو هم بکنی ها تا منم وساطتت رو بکنم عزیزم
      • نسترن وحیدی(سورمه) عمو یاسر ناهید عزیزم دعوا نکنی ها @};- @};- @};- @};- @};-
      • کوثر عابدی اخی فدای شماناهیدبانونسترن عزیزم اشکالی نداره خب مشغله نمیزاره مثل من که بیکارنیستین ;)) ;)) من الافم میرم میخونم :"> میخواین جای شمابخونم؟ ;)) اقایاسرهیچ کسی ودعوانکنین لطفا :">
      • ناهید سلیمانی نسترن جان و کوثر عزیزم از شما دو نفر تشکر میکنم من چقد بیخودی ترسیدم حتی فراری شدم از ترسم شعر جدیدمو ارسال نکردم امشب باترس ولرز اومدم دیدم نه بابا این آقا یاسر خیلی آقاس خیلی خوش اخلاقه هیچکسو دعوا نمی کنه واقعا ازش ممنونم. از خدا می خوام صد و بیست سال سایه اش بر سر خانم گلش و پسر نازش باشه =D> =D> =D>
    • یاسر بهبهانی هرکی اینا رو بخونه فک میکنه من از صب تا شب دارم ملتو دعوا می کنم. بابا آدریان فسقلی منو کتک میزنه و دعوا میکنه من تا حالا جرات نکردم دعواش کنم. :-x @};- @};- @};- @};- @};-
    • یاسر بهبهانی خنجر خون آلودت رو حرکت بده رو رگهای آبی اجبار معنیش واضحه. یعنی اجبار ها و محدودیت هایی که مانع رسیدنمون به هم میشه رو از بین ببر و بکش. @};- @};- @};- @};- @};-
  • مجید صادقی سلام ياسر جان مثل هميشه بسيار زيبا و عالي بود مرسي لايك
  • حسن عرب لاریمی زیبا بود @};- @};-
  • ناشناس من به "نه" گفتنام مجبورم! چون غرورم حریم ارزشمه لرزش تو صدامو بشنو که مژده بخش شروع لغزشمه =D> @};- @};- @};- لایک 2 تقدیمتون @};- @};-
    • امیرحسین بزرگ زاد ببخشید فضولی کردم اما به نظرم اینطوری هم جالب میشه :"> من به "نه" گفتنام مجبورم! چون غرورم حریم شخصیمه لرزش تو صدامو بشنو که مژده بخش شروع تلخیمه
      • شبنم باقری چه جالب شد موافقم با این ویرایش
      • یاسر بهبهانی خواهش می کنم. نظرتون محترمه. ولی حیف نیس ارزش و لرزش و لغزش کنار هم تو یه بند نباشن؟ بخصوص که لغزش معنای کلیدی داره تو فهم منظور ترانه. @};- @};- @};- @};- @};-
    • یاسر بهبهانی مهشاد خانم عزیز. ممنون از حضورتون. معذرت بابت تاخیر چند روزه. @};- @};- @};- @};- @};-
  • یاسر قاسمی کلا متوجه منظورت نشدم مصراع آخر اشکال وزنی داره انگار ولی هنوز تو یاسری! @};-
    • شبنم باقری با جناب قاسمی هم در این نقد موافقم موفق باشی
    • یاسر بهبهانی تقصیر خودت شد دیگه. اومدی گفتی:کارات عامه پسند و خوبه اما عمق ندارن. ما هم عمیقش کردیم کلا هیچی متوجه نشدی. بریم پای کامنت محسن یه سری توضیحات میدم بعد که دوباره ترانه رو بخونی همه چیز مثل روز روشن میشه. نمیدونم دفعه اول که کار رو خوندی متوجه شدی از زبون یه زن هست یا مرد؟ @};- @};- @};- @};- @};- @};-
  • نسترن وحیدی(سورمه) سلام آقای بهبهانی ترانتونو خوندم مثل همیشه زیبا امیدوارم که همیشه شاد باشین =D> =D> =D> =D> =D> @};- @};- @};- @};- @};- @};- لایک 2 تقدیمتون
  • ناهید ملکی بگذر از مرز این نباید ها مثل روحی که رد شه از دیوار خنجر قرمزت رو راهی کن روی رگهای آبی اجبار آفرین به عمو =D> ترانه هات یه رنگ و بوی دیگه ای گرفتن @};- @};- @};-
    • یاسر بهبهانی مرسی ناهید خاله. تاثیر مصاحبت و همنشینی با شما و بچه های آکادمیه. بگفتا من‌ گِلی‌ ناچيز بودم ‌ولیكن‌ مدتی‌ با گُل‌ نشستم‌ کمال‌ هم‌نشين‌ در من‌ اثر کرد وگرنه‌ من‌ همان‌ خاکم‌ که‌ هستم ... @};- @};- @};- @};- @};- @};-
  • کوثر عابدی سلام اووووووووول :"> لایک 1شایدبرگشتم @};-