عشق یک روشن دل

سلام دوستان در خصوص موضوعی کردن شعرهام از یکی از دوستانم تو آکادمی خواهش کردم موضوعی برای شعر بهم بده که ایشون سه تا موضوع به من دادن که یکی از این موضوعات تو بصورت شعر در اوردم و براتون به نمایش می گذارم میدونم سراسر اشکاله اما به بزرگی خودتون ببخشید در ضمن اون دوست گفتن که اسمی به صورت واحد از ایشون نبرم اما واقعا تو این مدت حامی من بودن واقعا از ایشون تشکر می کنم و در ضمن تشکر می کنم از تمامی کسانی که بصورت خصوصی و عمومی برای موندن من در آکادمی تلاش کردن واقعا ممنون از لطفتون
صدای مرد غمگینـــــــی از اون دور
میـــــــاد با سوزو درد و نالــــــه و آه
میشـه نزدیک به شهر قصــــــه ی ما
بـا دردی تـو دلش یک دردجانـــــکاه

میاد رد میشــــــه اون با یک دل پر
با گیتاری تو دست و با یه گـــــاری
لباس و کفشــــــــــی پاره داره امـــا
مــی خونه با صداش از روزگـــاری

تو اون کوچه یه دختـــــربا چشی کور
نشسته تو خونــــــه پیش شومینـــــــــه
داره گوش می ده عاشق میشــــه هردم
میگه اون مرد رویاهام همونــــــــــــــه

دل اون دختــــــــــــــرک مـــــــث قناری
تـــــــــــوی رویا میره سمت رهائــــــــی
میشـــــــــــه آزاد از زندون خونــــــــــــه
داره میره به سمت روشنائـــــــــــــــــــی

تو این افکــــــــار و اون حس قشنگش
دوهفته شد نیومـــــــــــد باز صدائـــی
تو این غـم از خدا کــــــــرد یه سوالی
خدایا کـــــــی تموم میشه جدائــــــــی؟

پر از دلشوره میشه از غم عشـــــــق
دیگــــــه خنده نمیـــــــــاد رو لب اون
می ترسه که نیاد اون مرد خستــــــــه
توی فکرش بشه زندگــــــــــی ویرون

خدایـــــــــــا آخ چـــــــرا روشن دل ما
باید تنهــــــــــــا بمونه تـــوی غم هاش
بمیــــــــــره اون دلش از وحشت عشق
باشـــــــــــه اندوه بازم تــــــوی رویاش

تا اینکه یه سپیــــــــــــــده دم یه روزی
که خورشید از شفق میشــــد پیـــــــــــدا
دوباره نغمــــــــــه ای اومد از اون دور
صدائی دلنشین میشـــــــد هویـــــــــــــدا

دل اون دختــــرک بــا اون صــــــــدا باز
شدش شاد و امیــــــــــــــــدوار اینبـــــار
بـرهنـــــه پا دویــــد به ســــــــوی کوچه
بگه عاشق شده قلب اون انگــــــــــــــار

تا شد نزدیک نوازش کرد سر مــــــــــرد
چنــــان صـــــــاف و زلال مـث دریـــــــــا
تعجب کـــــــــرد مرد دوره گـــــــرد گفت:
خدایــــــــــــــــــا این چیه خوابـــه یا رویا

تب عشــــــــق اونــــــــا بــالا میــــــــگیره
میشــــــن عاشـــــــــق مث لیلی و مجنـون
میرن زیر یه سقف با هم بمــــــــــــــــــونن
بسازن زندگـی با لقمــــــــــــــــــــه ای نون

خدایــــــــــــــــــــــا سهم ما باشه همه عشق
نباشیــــــــم ما همــــه غمگینــــــــو دل گیر
چــرا این زندگـــــــــــی باشــه بطالـــــــــــت
بشیــــــــــم بی عشـــــق ما پیر و زمین گیر

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/84161کپی شد!
1496
۸۴

  • فریبا رستگار مرسی نسترن گل دوستان همه ی نکات رو گفتن من هم ازشون یادگرفتم. :-) امیدوارم موفق باشی. @};- @};- @};-
  • ناهید دیانتی استعدادت خوبه =D> =D> =D> @};-
  • شبنم باقری سلام سه نکته می تونه در مدت کوتاه بهت کمک کنه ۱_ مطالعه مطالعه مطالعه ۲_ کوتاه نوشتن ، سعی کن دو بیت بنویسی اما همون دو بیت درست و به جا باشه ، ۳_ نوشتن نوشتن و نوشتن
  • علیرضا روشنی سلام بزرگترین ایرادش طولانی بودن کار بود... و من در همون چند بند اول خسته شدم نتونستم ادامه بدم... از اول هم آشفتگی زبان، ضعف تالیف و پرداخت نادرست موج میزد.... مثلن جانکاه کلمه ی زبان محاوره نیست میشه نزدیک به شهر... هم ایراد وزنی داره هم این جابجایی ارکان خیلی تو ذوق میزنه.... در کل این توانایی در شما هست و مطمئنم با مشق کردن بیشتر و بیشتر موفق خواهید شد... به امید روزای خوب.... @};- @};- @};-
  • سید هادی سجادی خانم وحیدی با سلام . من استاد نقد نیستم و بقول آقای بهاری یک فرد نقاد باید خاص و حاذق باشه تا نظر بده. ولی من به نوبه حودم عرض میکنم 1- میاد رد میشــــــه اون با یک دل پر با گیتاری تو دست و با یه گـــــاری لباس و کفشــــــــــی پاره داره امـــا مــی خونه با صداش از روزگـــاری این قسمت تصویر خوبی از اون مرد ارائه نمیده. درضمن چرا بجای مرد از واژه جوان استفاده نکردین . چون اینجا من که بیاد یه انسان میانسال یا پیر افتادم که هیچ تناسب سنی با یه دختر جوان نداره . بعد هم یه فردی که با گاری یا فرغون و.... بیاد یه گیتار هم باهاش باشه :-)) مسخرس. و لباس و کفش پاره پاره که جلوه خوبی از اون مرد(جوان) یا (معشوق)نمیده. اونوقت چقدر این ترانه طولانی بود . بیشتر داستان بود که دوستان هم توضیح دادن. ولی حس تخیلتون رو واقعا برای داستان نویسی خوب میدونم. لطفا جسارت منو ببخشید . خواستم دوستانه فقط قسمتی رو نقد کرده باشم .بقیه نقد ها رو دوستان انجام دادن. @};- @};- @};-
    • نسترن وحیدی(سورمه) سلام آقای سجادی قبول دارم شعر طولانیه اما چرا با گیتار و گاری مسخرس تو تهران خودمون من همین صحنه رو با چشم خودم دیدم آقای سجادی :-) پس مسخره نیست و اینکه لباسی و کفشی کهنه داره و اون دختر عاشق میشه با این حال به نظر من اینه که عشق باید کور باشه تا معنی عشقو بفهمه نه مثل مکاها که فقط به فکر پول و ثروت برای ازدواج هستیم اما اون دختر کور چون چیزی نمی بینه با اون حسش عاشق میشه و ظاهر رو نمی بینه پس بازم مسخره نیست آقای سجادی البته واقعا خوشحالم که تشریف اوردین و شعر منو وقت گذاشتین و خوندین
      • علیرضا روشنی واقعن براتون متاسفم که فقط بخاطر پول و ثروت دنبال ازدواج هستین... واقعن که!!! [-(
      • نسترن وحیدی(سورمه) واقعا کسانی هستن که فقط و فقط به خاطر پول و ثروت ازدواج می کنن و این افراد کم هم نیستن اما واقعا درست میگن باید متاسف بود @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};-
  • مهیا غلامی سلام و درود فراوان نسترن جان تو ترانه سرایی چند اصل مهم وجود داره که بدون هر کدوم ترانه به نوعی ناقص هستش و اون تاثیر لازم رو در خواننده نمیذاره تو ترانه باید هدفت از اول مشحص باشه یعنی از ابتدا تا انتهای ترانه منسجم و یکپارچه باشه و خواننده رو دچار سردر گمی نکنه ..خوب شروع بشه خوب ادامه پیدا کنه و خوب و قوی تموم شه زبان باید زبان محاوره و زبان ترانه باشه ریتم که خیلی مهمه رعایت قواعد دستوری لازمه ...مث تطابق زمان فعلها و غیره خلق مضامین تازه و یا بیان مضامین قدیمی به شیوه ای متفاوت و با کلماتی متفاوت ازتباط طولی ترانه از نظر مفهومی و کلامی و غیره ترانه قشنگت سرشار از احساس ناب و شورانگیزه ولی این به تنهایی کافی نیس عزیزم .... کلمات مناسب انتخاب کردن . چینش درست و مناسب این کلمات کنارهم برای جمله سازی درست و مفهوم . هم لارمه در مورد ترانه هایی که میگی خیلی عجله نکن برای نمایش ...فکر کنم اینو قبلا هم بهت گفته بودم که حداقل دوهفته برای ترانت وقت بذار ... و اینم بدون برای یک ترانه خوب یک ماه حداقل زمانیست که باید در نظر بگیری که یک شاهکار خلق کنی پس عجله نکن زیاد بحون و مدام بنویس ...بخون و بنویس و این تکرار و تمرین به بهترین جای سرودن می رساندت با آرزوی بهترینها برات گلم @};-
    • نسترن وحیدی(سورمه) سلام خانم غلامی واقعا زحمت کشیدین تشریف اوردین و شعر منو خوندین چشم به توصیه هائی که فرمودین عمل می کنم و مطالعه ی خودمو بیشتر می کنم واقعا سپاسگزارم از لطفتون @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};-
      • صالح حسینی بحث های عالی ای صورت گرفت که من هم به اندازه فهمم استفاده کردم ممنونم از همه بویژه جناب کیوان اخوان حریری عزیز
      • نسترن وحیدی(سورمه) با سلام خدمت جناب آقای حسینی ممنون که وقت گذاشتن و نظراتو خوندین امیدوارم که همیشه شاد باشین @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};-
  • مجید صادقی سلام نسترن عزيز كار خوب و زيبايي بود =D> =D> =D>
  • مهسا هاشمی سلام نسی جون @};- :-x @};- :-x فقط می شه گفت پیشرفت کردی =D> =D> ایرادای قبلی هم خیلی کمتر شدن =D> =D> لایک 13 @};- @};-
  • کیوان اخوان حریری خانم وحیدی با سلام و خسته نباشید در ابتدا باید عرض کنم واقعا به ذهن خلاقتون تیریک میگم شما قبل اینکه ترانه سرا باشید نویسنده بسیار قوی هستین که توانایی بالای در نوشتن نثر مسجع دارید که همون متن موزون هست و واقعا کار سختی هست این تبریک بنده به شما ولی در مورد نقد این اثر به عنوان ترانه باید در ابتدا همون ایراد قبل که عرض کردم در مورد وزن رو به شما بگیرم خانم وحیدی سعی کنید ترانه های ترانه سرایان و شعرای قوی رو مطالعه کنید و تمرین کنید در پیا کردن وزن نکته ی بعدی در مورد ترانه باید عرض کنم شما وقتی داستانی رو روایت میکنید در هر قسمت که میخواهید موضوع یا فضا رو تغییر دهید باید موضوع قبل رو تمام کنید مثلا در قسمت : میخونه با صداش از روزگاری ............ از چه روزگاری ؟ این قسمت بدون انتها تمام شده و سوال ایجاد میکنه ولی در مورد قافیه پیشرفت داشتید ولی چند ایراد داشتید اول : شومینه و همونه قافیه نیستند . دوم : غم هاش با رویا ش قافیه نیست چرا چون ( هاش ) ضمیر است باید ضمیر رو همیشه حذف کنید چی میمونه ؟ غم و رویا حال شما بگین غم با رویا قافیه است؟؟؟؟ ولی در یک صورت میتونید از ضمیر استفاده کنید آن هم وقتی که یک ضمیر با یک اسم قافیه میشه مثلا : حرفات و حیات یا حتی حیاط چون در ترانه میتونید از حروفی که طرز نوشتنشون با هم متفوت هست ولی صدای یکسانی دارند استفاده کنید باز هم به شما خسته نباشید میگم و منتظر پیشرفتتون هستم @};- @};- @};- @};-
    • نسترن وحیدی(سورمه) سلام آقای اخوان ممنون از اینکه به من دلداری میدین برای نوشتن دوباره و دوباره اما اگه کامنت های بالا رو دقت کنید به جای اون مصرع که توش کلمه ی شومینه بکار رفته بود اصلاحش کردم و نوشتم نشسته روی فرشی توی خونه اما در مورد رویاش غم هاش اولین باریه که با این مورد برخورد کردم چشم اصلاحش می کنم به هر حال ممنون که وقت گذاشتین و ترانه ی منو خوندین @};- @};- @};- @};- @};- @};-
      • نسترن وحیدی(سورمه) با سلام مجدد خدمت آقای حریری در مورد قوافی تحقیق کردم رویاش و غم هاش قافیه ی سالمی هست اما در مورد اینکه گفته بودین بعد از مصرع میخونه با صداش از روزگاری یه جوری درستش کردم که وقفه بیت نوشته ها نباشه و نوشته ها به هم متصل باشه و یه جاهائی تغییر تو شعرم دادم به این صورت صدای مرد غمگینـــــــی از اون دور میـــــــاد با سوزو درد و نالــــــه و آه میشـه نزدیک به شهر قصــــــه ی ما بـا دردی تـو دلش یک دردجانـــــکاه میاد رد میشه اون از کوچه ای تنگ با گیتـاری تو دست و با یه گـــــاری لباس و کفشــــــــــی پاره داره امـــا مــی خونه با صداش از روزگـــاری تو اون کوچه یه دختـــــربا چشی کور نشسته روی فرشی توی خونـــــــــــــه داره گوش می ده عاشق میشــــه هردم میگه اون مرد رویاهام همونــــــــــــــه دل اون دختــــــــــــــرک مـــــــث قناری تـــــــــــوی رویا میره سمت رهائــــــــی میشـــــــــــه آزاد از زندون خونــــــــــــه داره میره به ســوی روشنائــــــــــــــــی تو این افکــــــــار و اون حس قشنگش دوهفته شد نیومـــــــــــد باز صدائـــی تو این غـم از خدا کــــــــرد یه سوالی خدایا کـــــــی تموم میشه جدائــــــــی؟ پر از دلشوره میشه از غم عشـــــــق دیگــــــه خنده نمیـــــــــاد رو لب اون می ترسه که نیاد اون مرد خستــــــــه توی فکرش بشه زندگــــــــــی ویرون خدایـــــــــــا آخ چـــــــرا روشن دل ما باید تنهــــــــــــا بمونه تـــوی غم هاش بمیــــــــــره اون دلش از وحشت عشق باشـــــــــــه اندوه بازم تــــــوی رویاش تا اینکه یه سپیــــــــــــــده دم یه روزی که خورشید از شفق میشــــد پیـــــــــــدا دوباره نغمــــــــــه ای اومد از اون دور صدائی دلنشین میشـــــــد هویـــــــــــــدا دل اون دختــــرک بــا اون صــــــــدا باز پر از شادی و خوشحالــی شد اینبـــــار بـرهنـــــه پا دویــــد به ســــــــوی کوچه بگه عاشق شده قلب اون انگــــــــــــــار تا شد نزدیک نوازش کرد سر مــــــــــرد چنــــان صـــــــاف و زلال مـث دریـــــــــا تعجب کـــــــــرد مرد دوره گـــــــرد گفت: خدایــــــــــــــــــا این چیه خوابـــه یا رویا تب عشــــــــق اونــــــــا بــالا میــــــــگیره میشــــــن عاشـــــــــق مث لیلی و مجنـون میرن زیر یه سقف با هم بمــــــــــــــــــونن بسازن زندگـی با لقمــــــــــــــــــــه ای نون خدایــــــــــــــــــــــا سهم ما باشه همه عشق نباشیــــــــم ما همــــه غمگینــــــــو دل گیر چــرا این زندگـــــــــــی باشــه بطالـــــــــــت بشیــــــــــم بی عشـــــق ما پیر و زمین گیر امیدوارم که اصلاحاتم تا حدودی درست باشه به هر حال واقعا ممنون که اشکالات کارمو میگین تا بتونم شعرمو اصلاح کنم @};- @};- @};- @};- @};- @};-
      • کیوان اخوان حریری خانم وحیدی خوشحالم که اینقدر تلاش میکنید ولی در مورد اینکه فرمودین در مورد قوافی تحقیق کردین و رویاهاش و غم هاش قافیه سالمی هستند باید عرض کنم بنده عرض کردم غم با رویا قافیه نیست نه اینکه با غمها قافیه نیست البته یادم رفت این نکته رو جدا عرض کنم پورش میخوام البته به این دلیل که تعاریف قافیه یک اصولی دارد که باعث میشه هر تعریفی قابل قبول نباشید جهت راهنمایی خدمتتون خلاصه ایی از تعاریف قافیه رو براتون اینجا قرار میدم : قانون کلی قافیه: آخرین مصوت قافیه و تمام صامت های (حروف) بعد از آن باید یکی باشند. در مثال «درَخت» و «تـَخت» آخرین مصوت، فتحه (-َ) است و حروف بعد از آن «خ» و «ت» هستند که یکی می باشند. حالت اول: اگر قافیه با مصوت بلند (به جز «ای») تمام شود به تنهایی برای قافیه شدن کفایت می کند. مثال برای «ا»: دریا و صحرا و تنها و... مثال برای «او»: جارو و بانو و سوسو و... حالت دوم: اگر قافیه با مصوت های کوتاه (فتحه و ضمه و کسره) یا مصوت بلند «ای» تمام شود با آن مثل ردیف برخورد می کنیم! یعنی حذفش کرده و بقیه ی کلمه باید قافیه باشد. مثلا «دایره» و خاطره» که در واقع «دایر ِ» و «خاطر ِ» هستند. کسره را حذف می کنیم و «دایر» و «خاطر» باید قافیه باشند. نکته 2: کلماتی مثل «دایره»، «نامه»، «فاجعه»، «روزه» و... در واقع با کسره تمام شده اند و می شود آنها را به این شکل نوشت: «دایر ِ»، «نام ِ»، «فاجع ِ»، «روز ِ» علت نوشتن کسره به شکل «ه و ـه» آن است که در فارسی ما مصوت های کوتاه را نمی نویسیم و اگر کسره ی انتهایی این کلمات نوشته نشود با کلمات مشابه «نام»، «روز» و... قابل اشتباه هستند. اما چند استثناء هم وجود دارند که بعد از این کسره، صامت «ه» واقعا وجود دارد. مثل «دِه»، «زره»، «له کردن»، «مه غلیظ» و... که البته تعداد این کلمات مخصوصا در زبان امروز بسیار کم است. نکته 3: مصوت بلند «ای» چون کشیدگی کمتری نسبت به مصوت های بلند دیگر دارد و همچنین اکثر «ای»ها در انتهای کلمه پسوند هستند معمولا از قوانین مصوت های کوتاه پیروی می کند. حالت سوم: «مصوت کوتاه یا بلند»+ یک یا چند صامت (حرف): مثال: «آدَم» و «غـَم» که «فتحه» و حرف های پس از آن یعنی «م» یکی هستند. یا «قند» و «آرزومند» که «فتحه» و حرف های بعد از آن یعنی «ن» و «د» یکی هستند. یا «بار» و «دار» که مصوت بلند «ا» و حروف بعد از آن یعنی «ر» یکی هستند. مثال برای حرف رَوی متحرک: «بربری» و «برادری». همانجور که گفتیم «ی» و مصوت های کوتاه انتهایی را حذف می کنیم یعنی می شود «بربَر» و «برادَر» که در آنها «فتحه» و صامت های بعد از آن یعنی «ر» یکی هستند. نکته 4: در قافیه ی جدید، شناسه ها یا علامت جمع را یکبار می توان قافیه کرد. مثلا اگر قافیه «آتش» و «آرش» و... باشد می توان یکبار «دستش» (که دست+ش است) را قافیه کرد. یا اگر قافیه «میدان» و «زندان» و... باشد می توان یکبار «گنجشکان» (که گنجشک+ان است) را قافیه کرد. مشخص است که در غیر این مورد، «علامات جمع» و «شناسه ها» جزء ردیف هستند و مثلا «گنجشکان» و «درختان» با هم قافیه نمی شوند! نکته 5: کلماتی که یک شکل بوده اما معنی متفاوتی دارند می توانند قافیه شوند هرچند امروزه این کلمات بسیار کم شده اند: «مبارک باد» و «می وزد به بغض مترسک، باد» در اینجا چون معنای «باد» در دو مصرع متفاوت است قافیه است (البته کلمه ی قبلی یعنی «مبارک» و «مترسک» هم قافیه هستند و به این وضعیت، دو قافیه ای یا ذوقافیتین می گویند) نکته 6: کلمه ی «کوهی ست» با «راهی ست» قافیه نمی شود چون «است» که ردیف است و «ای» هم که حذف می شود و باید «راه و «کوه» قافیه شوند که درست است «ه» در آنها مشترک است اما چون مصوتشان متفاوت است پس قافیه نیستند. اما استثنائا کلماتی مثل چیست، نیست، کیست و... می توانند با هم قافیه شوند و اشکالی ندارد. نکته 7: کلماتی مثل «درو»، «نو» و... در واقع با ضمه تمام نشده و با «ow» تمام می شوند پس می توانند با هم قافیه شوند مثل غزل «مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو». اما امروزه کلماتی که ظاهر مشابه دارند اما در گذشته با این کلمات قافیه نبودند را هم قافیه می کنیم و مشکلی ندارد مثل «تو» و «دست من و...» و... نکته 8: اگر حروف قافیه از لحاظ شنیداری یکی باشند اما نوشتار متفاوت داشته باشند قافیه را «سماعی» می نامند. در گذشته شاعران از این قوافی پرهیز می کرده اند اما امروزه گاهی در حدّ یک یا دو مورد در یک شعر از این قوافی استفاده می شود و مثلا «قنوت» و «خطوط» را مرحوم «قیصر امین پور» قافیه کرده است. در ترانه (به علت ویژگی شنیداری آن) به کارگیری این قوافی اشکالی ندارد. نکته ی آخر: اگر حرف روی متحرک باشد (یعنی «مصوت کوتاه» یا «ای» به آن متصل باشد) و آخرین مصوت قافیه، «مصوت کوتاه» باشد این مصوت کوتاه می تواند تغییر کند! اگر به زبان ساده و با مثال بخواهیم توضیح دهیم مثلا قبلا خواندیم که «بربری» و «برادری» با هم قافیه هستند، چون بعد از حذف «ای» مصوت کوتاه فتحه یکی است و «ر» هم حروف رَوی بوده و مشترک است. اما چون این حرف روی (در اینجا «ر») متحرک است مصوت کوتاه آخر قافیه (در اینجا «فتحه» یا –َ) می تواند تغییر کند و مثلا دلخوری یا فرفِری هم می توانند قافیه محسوب شوند. در مثالی دیگر «خنده» با «بَنده» قافیه است چون کسره حذف شده و «خند» و «بند» دارای مصوت کوتاه مشترک («فتحه») و حروف یکسان «ن» و «د» هستند. اما چون حروف رَوی یعنی «د» متحرک است پس می تواند مصوت کوتاه (در اینجا «فتحه») تغییر کند و مثلا «زِنده» نیز با این کلمات قافیه شود. نویسنده: سید مهدی موسوی
      • کیوان اخوان حریری خانم وجیدی همین که میبینم این همه سعی و تلاش میکنید بسیار به شما تبریک میگم و اگر با همین تلاش ادامه بدین شک ندارم بسیار موفق خواهید شد چون نقد پذیر هم هستید با آرزوی بهترین ها برای شما @};- @};-
      • نسترن وحیدی(سورمه) سلام آقای اخوان واقعا بازم لطف کردین و وقت گذاشتین و شعر منو باز هم مرور کردین واقعا سپاسگزارم و در مورد موضوع قافیه باز هم واقعا ممنون واقعا استفاده کردم یک درس کامل و جامع در مورد قافیه واقعا ممنون از لطفتون @};- @};- @};- @};- @};- @};-
      • مجید شمس خانم وحیدی گرامی غم هاش و رویاش / قافیه سالمی هست. هجای آخر و اصلی دو واژه غم + (ها) رو + (یا) ضمیر متصل به هیچ وجه در نقش هجای اصلی و حرف قافیه قرار داده نشده . این قافیه اسمش شایگان هست و تکرار زیادش در یک شعر یا ترانه از زیبائی اثر کم میکنه . برقرار باشید @};- @};- @};-
      • نسترن وحیدی(سورمه) سلام آقای شمس واقعا ممنون که به ترانه ی من سر زدین و ممنون که وقت گذاشتین و خوندین @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};-
  • آمنه نقدی پور سلام نسترن جون کاراتو خیلی دوست دارم عزیزم @};- @};- @};- این بار هم ترانه خیلی خوبی ازت خوندم =D> =D> پسندیدم @};- @};- @};-
  • حسين عباسي بائي سلام نسترن عزيز جسارتا بنده هم با نظر آقاي مقدم موافقم اگه يادت باشه توي كاراي قبليت هم گفتم زياد خوندن بهتر از زياد نوشتنه ولي گفتي كه دوست داري زياد بنويسي زياد نوشتن بد نيستا به شرطي كه با هر نوشتن ايراداتش كمتر بشه نه اينكه همه رو توي تك تكه كارا تكرار كني برعكس تكرار ايراد ملكه ي ذهنت ميشه اونوقت اصلاحش سخته كارات نشون ميده كه استعداد ترانه رو داري فقط بايد درست پرورشش بدي كه حكايته--- خشت اول چون نهد معمار كج--- نشه هم ترانه ي عزيز موفق باشي @};-
    • نسترن وحیدی(سورمه) سلام آقای عباسی ممنون درست می فرمائید چشم سعی می کنم ایرادتم رو اصلاح کنم اما باور کنید هر چه می نویسم بهتر متوجه اشتباهاتم میشم در مورد تکرار کلمات باهاتون موافقم اما امیدوارم که از این نظر هم ارتقاء پیدا کنم به هر حال ممنون از این که زحمت کشیدن وقت گذاشتین و شعر منو خوندین @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};-
  • سامان حافظی سلام من یکم دیر رسیدم انگار نظرات دوستان همه راه گشا و صحیحه من از ترانتون لذت بردم بهتر هم میتونست باشه اینو وقتی متوجه شدم که کارهای قبلیتونو خوندم @};- @};-
  • امين زينعلي @};- @};- @};-
  • زینب(یلدا) نعمتی ممنون عزیزم لذت بردم ازحس زیباتون @};- @};- @};-
  • معصومه قریشی سلام سورمه جان کار خوبی بود ؛ موضوع هم روایی بود ...با وجود تکراری بودنش خوب بود .. شرمندم که اینو میگم ؛ از کار قبلی ای که ازتون خونده بودم پایین تر بودید ؛ شاید احساس فدای یه سری اصول شده بود این ترانه ...به هرحال کار قبلی ای که خوندم و یادم نیست کار چندمت بود رو بیشتر دوست داشتم وانتظارم از شما بیشتره ... موفق باشی دوست خوب @};- @};- @};-
    • نسترن وحیدی(سورمه) سلا معصومه جان عزیزم اینکه میگید تکراری بود متوجه نمیشم یعنی کلمات تکراری توش زیاد دیده میشه ؟ بله بعضی وقتا که می خوام شعری بنویسم فقط به اصول فکر می کنم به هر حال ممنون که وقت گذاشتین و ترانه ی منو خوندین گلم @};- @};- @};- @};- @};- @};-
  • حسن عرب لاریمی سلام کار خوبی بود نسترن جان فقط خواهشم اینه که طولانی ننویسی مخصوصا ترانه هایی که به همین شکل چهارپاره نوشته میشن پسندیدم11 @};- @};-
  • علی اصغر شریفی خوب بود ، پیشرفت قابل توجهی درون کار دیده میشد. از منظر عشق وارد زندگی یک روشن دل شدید. داستان سرایی و روایت هم خوب بود اما میتونست کار کمی کوتاه تر هم باشه و مثل سریالهای هندی هم نباشه لایک به خاطر پیشرفتتون @};- :-)
    • نسترن وحیدی(سورمه) سلام آقای شریفی ممنون که وقت گذاشتین و ترانه ی منو خوندین آقای شریفی من سریال هندی نمی بینم مگه سریال های هندی چه جوی هستن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 8-> 8-> 8-> 8-> 8-> @};- @};- @};- @};-
  • سامان جاويدان کارزیبایی رو خوندم ازتون خانم وحیدی موضوع ترانتون زیبا بود واسم خیلی اشنا بود این موضوع . در کل اینکه روز به روز پیشرففتون میبینیم با عث خوشحالیه و بهتون دست مریزاد میگم اما توصیه این حقیر به شما اینه که هر ترانه ای رو که تموم کردید بذارید یه مدت ازش بگذره و دوباره خودتون بخونیدش و مطمئنا ایرداهای حتی کوچیکشو حس میکنید و این به نفعتونه به نظرم و کارتونو بهتر میکنه و در اخر دوستان گفتنی ها رو گفتند امیدوارم روز به روز پیشرفت کنید و به هدفتون برسید . لایک @};- یاحق @};-
  • پیشداد کشاورز سراسر احساس بود.. مثل قبل .. عالی @};-
  • تيام كارگرعرب درود نسترن عزیز خیلی کار قشنگی بوود واقعا از خوندنش لذت بردم مشخصه شاعری توو خونت هست فقط از این استعدادت باید به مرور زمان و با پشتکار و یادگیری مداوم درست استفاده کنی رو جای کلمات بیشتر دقت کن سعی کن جابه جایی ارکان رو توو کارت کمتر کنی که توو این کار خیلی دیده میشد و از کلماتی استفاده کن که توو زبان ترانه ی امروز هست مثلا به سوی .... تو ترانه نیست در کل مرسی از اینکه مینویسی عزیزم @};- @};- @};-
  • عباس مقدم درود به نسترن عزیز معمولا زیاد کارای دوستان رو نقد نمیکنم چون سررشته ای در این امر ندارم فقط خواستم نظر خودم رو بهت گفته باشم چون احساس تکلیف کردم و امیدوارم که ناراحت نشی بازم تاکید میکنم که این نظرات مال منه و اینکه درست هست یا غلط خودت باید تشخیص بدی 1اوله ترانه نوشته بودی که از دوستی خواسته بودی بهت سوژه و موضوع بده دوست من شاعر باید خودش بره و دنبال سوزه باشه باید بتونه از بین لایه های اجتماعی و یا احساسی دغدغه های فکریشو به صورت یک اثر به مخاطب ارائه بده و بنظرم اینکارت اشتباس شعر انشا نیست که بخوای معلم یا کسی دیگه موضوعش رو برات انتخاب کنه 2در مورد کارت هم بنظرم با مقایسه نسبت به ترانه های قبلیت دچار پسرفت شدی و این اصلا خوب نیست 3با نظر خودت و بعضی دوستان که میگن فعلا باید بنویسی و بنویسی کاملا مخالفم بجای اینکه فکرتو درگیر صرفا نوشتن بکنی بنظر من بهتره بیشتر مطالعه داشته باشی توی این اکادمی کم نیستن دوستایی که با مراجعه به اثارشون و مطالعه ی دقیق میتونی اصول لازم رو فرا بگیری و راهه خودتو توشون پیدا کنی اینا رو برا این گفتم چون واقعا دوست دارم پیشرفت کنی وگرنه منم خیلی راحت میتونم بگم زیبا بود لایک اما نسترن عزیز باور کن تعداد لایکها و بازدیدها اصلا کمکی در پیشرفتت نخواهد کرد بجز اینکه گاهی حتی باعث دور شدن از راهت هم خواهد بود اخیرا ترانه ای از یکی از دوستان اکادمی خوندم که بنظرم جزو بهترینها بود اما تعداد لایکش 3بود اما ترانه ای دیگه رو خوندم از یکی دیگه که با اینکه سرشار از ایرادات اوایی قافیه..وجابجایی ارکان بود تعداد لایکش دورقمی ! خب بنظرت این لایکها کمکی بهش میکنه؟ جز ایجاد یک اعتمادبنفس کاذب و مصنوعی؟ تنها پیشنهادی که میکنم بهت اینه که بیشتر مطالعه کنی تفکر کنی و بعد بنویسی باور کن هر دوهفته یک ترانه ی خوب بدی بهتر از اینه که هر سه روز یه ترانه ی پر ایراد سبز بمانی دوست من @};- @};-
    • نسترن وحیدی(سورمه) سلام آقای مقدم بله قبول دارم ممنون از کامنتتون واقعا زحمت کشیدین و ترانه ی منو خوندین اینکه میگن پیشرفتی نداشتی از نظر خودم قبول ندارم چون خودم احساس می کنم که بهتر متوجه خطاها و اشتباهاتم میشم اما اینکه می فرمائید که بیشتر مطالعه کنم بله قبول دارم شما صحیح میگین امیدوارم که همیشه شاد باشین @};- @};- @};- @};-
  • محمدرضا دهقانی پیشرفتتون قابلِ ستایشه ، ادامه بدید + لایک 8
  • نازنين دهقاني سلام نسترن عزيز كار خوبي ازت خوندم و پيشرفتت ترانه به ترانه بيشتر معلوم ميشه لايك 7 تقديمت @};-
  • یاسر بهبهانی سلام نسترن خانم. کار بسیار زیبا و لذتبخشی خلق کردین. بعضی ابیات رو نمیشه روون خوند که متخصص روانکاریشون مرسده عزیز هست. البته احتمالا پنش تومن هزینش وشه که باید وپردازید @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};-
  • عليرضا عباسي سلام خانم وحیدی @};- @};- @};-
  • پژمان پنجائی @};- =D> من خودم شعر خوب نمیگم اما ترانه زیاد خوندم و شاید بتونم بگم که چه مشکلاتی هست که خودتم گفتی بی ایراد نیست ... قبلا گفتم اون استاد بهم چی گفت ... ماها فعلا باید بنویسیم تا به آب زلال برسیم و من با این استعداد و ذوقی که تو شما می بینم زیاد فاصله با آب زلال ندارید و اینکه این احساس انسانیتونم خیلی دوست داشتنی و قابل ستایش هست @};-
  • نسترن وحیدی(سورمه) سلام به همگی دوستان شاید به جای مصرع نشسته تو خونه پیش شومینه می نوشتم نشسته روی فرشی تو ی خونه که خونه با همونه هم قافیه بشه
  • ناهید ملکی سلام ب نسترن خانوم فعال. چون ترانه ت یه روایتی رو بیان کرده یه کم طولانی شده.آفرین خوب روایت کردی. =D> یه اشکالاتی داره که به مرور زمان حل میشه. @};- باور کن اگه کارای اول منو خیلی های دیگه رو بخونی میخندی پر از اشکاله :"> موفق باشی @};- @};- @};- :-x
  • حمیدرضا زرگران پور سلام... موضوع فوق العاده بود جدی میگم... روایت هم به همون کیفیت عالی بود واقعا لذت بردم...گرچه خیلی طولانی بود... به نظرم میش کوتاه ترش هم کرد ولی فضای کار جدید بود راستش نقد خاصی نداشتم...اونایی رو که داشتمم صالح از اول تا آخر گفت... پس فقط میتونم تبریک بگم بهتون بابت کار جدیدتون
  • صالح حسینی سلام دوست خوبم ترانه ی خوبتونو خوندم و لذت بردم ببخشید اگه جسارت میکنم.چون خودتون فرمودین، دارم نظرمو میگم چندتا جابجایی ارکان داشتین که کمی از زیبایی کار کم کرده بود.البته من همیشه در صحبت با اساتیدم هم گفتم هر جابجایی ارکانی هم بد نیست در بند دوم میتونستید بعد از روزگاری سه تا نقطه بذارید چون بنظر حرفتون ناقص میومد با این کار پایان این بند باز محسوب میشه و میشه برداشت متفاوتی کرد "شومینه" و"همونه" هم بنظر هم قافیه نیستن در بعضی موارد خوانش کار کمی سخت بود در کل بنظرم کمی مطالعه بیشتر و گوش دادن به ترانه های فاخر راه گشا هستن تا بتونید حتی از این بهتر هم بنویسید بازم ببخشید جسارتمو
  • مهدیار جلالیان @};- @};- @};-
  • مرسده (زهرا) عباس زاده تبریک میگم نسترن عزیز. خیلی بهتر از روزای اول مینویسی عزیزم. مطمئنم که بزودی خیلی خیلی بهتر میشی و کارات هم بی نقص تر میشن. موفق باشی دوست خوبم . @};- =D> :-)
  • امیرعلی تاج صدای مرد غمگینـــــــی از اون دور میـــــــاد با سوزو درد و نالــــــه و آه میشـه نزدیک به شهر قصــــــه ی ما بـا دردی تـو دلش یک دردجانـــــکاه میاد رد میشــــــه اون با یک دل پر با گیتاری تو دست و با یه گـــــاری لباس و کفشــــــــــی پاره داره امـــا مــی خونه با صداش از روزگـــاری تو اون کوچه یه دختـــــربا چشی کور نشسته تو خونــــــه پیش شومینـــــــــه داره گوش می ده عاشق میشــــه هردم میگه اون مرد رویاهام همونــــــــــــــه دل اون دختــــــــــــــرک مـــــــث قناری تـــــــــــوی رویا میره سمت رهائــــــــی میشـــــــــــه آزاد از زندون خونــــــــــــه داره میره به سمت روشنائـــــــــــــــــــی تو این افکــــــــار و اون حس قشنگش دوهفته شد نیومـــــــــــد باز صدائـــی تو این غـم از خدا کــــــــرد یه سوالی خدایا کـــــــی تموم میشه جدائــــــــی؟ پر از دلشوره میشه از غم عشـــــــق دیگــــــه خنده نمیـــــــــاد رو لب اون می ترسه که نیاد اون مرد خستــــــــه توی فکرش بشه زندگــــــــــی ویرون خدایـــــــــــا آخ چـــــــرا روشن دل ما باید تنهــــــــــــا بمونه تـــوی غم هاش بمیــــــــــره اون دلش از وحشت عشق باشـــــــــــه اندوه بازم تــــــوی رویاش تا اینکه یه سپیــــــــــــــده دم یه روزی که خورشید از شفق میشــــد پیـــــــــــدا دوباره نغمــــــــــه ای اومد از اون دور صدائی دلنشین میشـــــــد هویـــــــــــــدا دل اون دختــــرک بــا اون صــــــــدا باز شدش شاد و امیــــــــــــــــدوار اینبـــــار بـرهنـــــه پا دویــــد به ســــــــوی کوچه بگه عاشق شده قلب اون انگــــــــــــــار تا شد نزدیک نوازش کرد سر مــــــــــرد چنــــان صـــــــاف و زلال مـث دریـــــــــا تعجب کـــــــــرد مرد دوره گـــــــرد گفت: خدایــــــــــــــــــا این چیه خوابـــه یا رویا تب عشــــــــق اونــــــــا بــالا میــــــــگیره میشــــــن عاشـــــــــق مث لیلی و مجنـون میرن زیر یه سقف با هم بمــــــــــــــــــونن بسازن زندگـی با لقمــــــــــــــــــــه ای نون خدایــــــــــــــــــــــا سهم ما باشه همه عشق نباشیــــــــم ما همــــه غمگینــــــــو دل گیر چــرا این زندگـــــــــــی باشــه بطالـــــــــــت بشیــــــــــم بی عشـــــق ما پیر و زمین گیر @};- @};- روایت ملموس و زیبایی داشت یه کم از بند ها رو جمع و جور تر و کوتاه تر با در نظر گرفتن کامل بودن روایت در نظر میگرفتید خیلی زیباتر میشد ولی در کل و جمع بندی نهایی از ترانتون لذت بردم @};- موفق باشید و عاشق @};-
  • امین بهاری زاده سلام آبجی گلم کار از لحاظ ساختار خوبه ولی فاقد اتفاق بکر و تازه ای هستش و بیشتر راوی یک قصه س که به نظرم کلیشه ای می یاد و شاید میشد مفاهیم رو با یه پرداخت و یه ساختار فکری نوتری بیان کرد و طولانی بودن کارم بنظرم به کار لطمه زده...خیلی نمی خوام این کار رو موشکافی کنم چون کلاً اهل نقد نیستم... یعنی اصلاً نقد بلد نیستم...چون یک منتقد بنظرم باید ویژگیهای خاص مخصوص به خودش رو ( علم و آگاهی، زبان و تسلط به موضوع و...)داشته باشد که بنده به عنوان دانش آموزی در این آکادمی فاقد این خصوصیات هستم...فی الحال کار خوبی از شما خوندم و امیدوارم شاهد پیشرفت و رشد شما و خوانش کارهای به مراتب بهتر و بیشتری از شما باشم...شاد...پیروز و سربلند باشید... =D> =D> =D> =D> =D> =D> @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};-
  • سید مسعود وزیری پسند اول از من خانوم وحیدی من ایرادی نمیگیرم و فقط میگم اینکه مینویسید عااااااااااااااااااالیه من وقتی اولین ترانه های یکی از بزرگای همین آکادمی رو میخوندم روده بر شدم از خنده شما که خوب مینویسی و پیشرفتت قابل مقایسه نیست فقط بنویس عالی بود @};- @};-
    • نسترن وحیدی(سورمه) سلام آقای وزیری واقعا ممنون از لطفتون که همیشه منو تشویق می کنید می دونم که شعرم پر از اشکاله اما بازم ممنون از لطفتون که همیشه همراه من هستین @};- @};- @};- @};- @};- @};-
      • سید مسعود وزیری بخدا لطف نمیکنم نسترن جان واقعا میگم که فعلا فقط باید بنویسی منم مثل خودتم فعلا فقط مینویسم.برو ترانه های منو همش رو بخون.میفهمی چی میگم.ببین منم اوایل غوغایی نبودم الانم نیستم @};- @};-
      • نسترن وحیدی(سورمه) بازم ممنون @};- @};- @};- @};-
      • یاسر بهبهانی اوایل غوغایی نبودم الانم نیستم ؟؟؟؟