می نویسم به رنگ آزادی…
می نویسم به رنگ آزادی
رو فرکانس خسته ی رادیو
از سکوتت خرابه احوالم
( موج قندیل بسته ی رادیو )!
*
بوسه هات و بهم بدهکاری
گریه هام و بهت طلبکارم
مثل ماشین پیر اسقاطی
حس نوستالژیات و کم دارم !
*
یادگاریت چن ورق عکسه
هم سیاه و سفید ، هم رنگی …
یاد روزای خوبمون … حسرت !!
تف به شبهای سرد دلتنگی .
*
جفت کم سن و سال هم بودیم
توی دنیای “خاله بازی”ها
کاش ساعت یه لحظه یخ می زد
توو همون لحظه های پُر رویا
*
توی فکرای هر طرف ، هر جا …
مرد بی رحم زندگی هستم
توی خوابای خسته را(ه) میرم
دل به شعرای بی جهت بستم .
*
توی دنیای پوچ و بی معنی
زنِ خوبِ رقیب من هستی
توی خوابای خسته بُق کردی
دل به شعرای بی جهت بستی .
*
خستم از بند شعر این دنیا
خودزنی می کنم به آزادی
مثل خفاش ، به درد آویزون
تو خودت این غم و بهم دادی !
*
می نویسم به رنگ آزادی
از پرنده به اوج آبی ها
یاد پرواز بچگی مون خوش
یاد رفتن به هر طرف ، هرجا …
*
از قفس خستم و تو می دونی
از جهانی که توش عاشق نیست
باید از من به مرگ تونل زد
توی سلول من یه قاشق نیست ؟!
***