وقت رفتن
|
می دونم یه روز میاد که حرف رفتن نباشه |
|
چشامون به ساعت و وقت ِ معیّن نباشه |
|
دیگه لازم نباشه دلواپس غروب بشیم |
|
نیمه های شب بشه چراغ ِ روشن نباشه |
|
می دونم یه روز می یاد، یه روزِ گرم و آفتابی |
|
که دیگه رو نیمکتا، سرمای بهمن نباشه |
|
می شینم زل می زنم تو چشمای قشنگ تو |
|
کیپِ کیپ ، که بین مون جایِ نشستن نباشه |
|
تو دلم می گم فقط مالِ منه ، مالِ خودم |
|
عکس هیچ کی غیرِ تو ، تو چشمای من نباشه |
|
صدای جیک جیک ِ گنجشکا رو گوش کن که می گن |
|
چه خوبه وقتی کلاغ تو باغ و گلشن نباشه |
|
می دونم یه روز میاد یه روز میاد همین روزا |
|
دیگه این دور و برا سایه ی دشمن نباشه |
|
اردکان ۱۵/۲/۸۹ |
پنجاه درجه
قصه ی باغ
بی خیالت شدم