آخرین پلان…
حالا که حرف(ه)رفتن شد
یه امشب نقش بازی کن
یه شب از اون شبامونو
دوباره صحنه سازی کن
نخواستی یا نتونستم
تو نقش اولت جا شم
بزار لاقل همین یکبار
سیاهی لشکرت باشم
بزن لبخند مصنوعی
هنوز خوش باوره این مرد
خودآزاره جنون داره
واسش آرامشه این درد
بگو بازم مثه سابق
نباشی بی تو میمیرم
بگو… من این دروغاتو
به فال نیک میگیرم
تو این بی مهری(ه) مطلق
که حسم رنگ میبازه
یه دوستت دارمه سوری
برام افسانه میسازه
ببین ما هردومون بردیم
یکی اشک و یکی خنده
تو سیمرغ(ه) یه پیروز و
منم اسکار(ه) بازنده
پلانه آخری صامت
بدون حرف و درگیری
و قتل من به دست تو
با اون چشمای تکفیری