جنگ
بوی خون پیچیده اینجا تو هوای گرم تبدار
ادما یکی یکیشون رسیدن به چوبه ی دار
صدای اسلحه هاشون گوش بچه هارو کر کرد
ضرب یک گلوله بازم بچه ای رو بی پدر کرد
کشتن ادما انگار شده واسشون یه عادت
مثل یک شکار و تفریح به وسیله ی یه الت
گوشه گوشه ی همین شهر شده قتلگاه ادم
پره از سیاهی و درد پره از غصه و ماتم
سر هیچ نمیشه جنگید سر پوچ خالیه جنگ
یاد ندیم به بچه هامون بازی کیوکیو.بنگ
روی اسفالت خیابون رنگ قرمز میزنه نقش
بازی تفنگ و تانکه. بوی خون اینجا شده پخش
کودکی با بغض و گریه می دوه سمت برادر
توی سر سوالی داره. میگیره سراغ مادر
گوشه گوشه ی همین شهر شده قتلگاه ادم
اینه روزگاره دنیا تر و خشک میسوزه با هم