شهر فرنگ
دورتو نگاه کنی ، هزار جور آدم می بینی
بعضی شون آسمونی ، بعضی شون هم زمینی
یکی در گیر پولو ، عاشق جیب باباشه
عشق اون لندکروزو،بی ام وه زیر پاهاشه
یکی تحصیل کرده وو ، بورسیه اون وره آب
عاشق دکتراشو ، سِر تی فی کِیتِ توی قاب
یکی چاله میدونی ، زنجیری توی دستشه
دستمال و قیصری و،خالکوبی روی دستشه
یکی هم آقا زادس ، سرش توی سیاسته
تو این جهان نه پول داره!! نه دنبال ریاسته!!
یکی بچه هیئتی ، عشقه حسین تو قلبشه
اثر مهر به جای، رو پیشونیش رو قلبشه
یکی هم دنبال کار ، واسه خونش نون آوره
بچگیش کودک کار ، اما حالا یه باربره!
هر کی بهتر می دونه،رنگ زندگیش چیه
واسه چی اومده وو ، مقصد زندگیش کیه
من فقط می دونم اینو ، بعد عمری زندگی
حاصلش نباس بشه ، پیش«……»شرمندگی
مطمئناً هر کسی یه چیزی داره که اگه تو زندگیش خوب عمل نکرد پیش اون احساس شرمندگی کنه(یکی خدا یکی وجدان یکی انسانیت یکی شهدا……) پس جای خالیشو خود دوستان پر کنند بهتره
راستی این شعر مال خیلی پیشه اگه ایراداتی داره./یاعلی