روزگار تلخ
مقصدت کجاست مسافر؟ غربته تموم دنیا
به امید چی نشستی؟ رنگِ خاموشیه فردا
واژه ی گنگ رهایی به خدا قسم دروغه
چشمِ کورِ بخت واقبال عمریه که بی فروغه
نگو از یه روز روشن قصه قصه ی فریبه
سوختن و ساختنه با درد رسمِ دنیای غریبه
دنیا میدونِ گناهه سادگی رنگی نداره
باخته هر کسی که اینجا یه دل سنگی نداره
شرف و غیرت یک مرد ارزش و بها نداره
تو قفس می مونه اونکه حرف از عاشقی بیاره
راستی و صداقتی نیست توی بیراهه دنیا
به تهِ جاده رسیده راهِ منتهی به رویا
عصرِ ما عصرِ دلایِ سرد و از زمونه خستست
مقصدت کجاست مسافر انتهای جاده بستست
وقتی با مرگه که یادت زنده میشه و می مونه
واسه چی باید بمونی توی بازیه زمونه
به خدا تمومِ دنیا غربتی بدونِ مرزه
سفرت بخیر مسافرزندگی دروغِ محضه