چشمه
چشمه
چشمه ای پاک وزلال از روی کوه دریا رو دید/فریاد شوق اونو کوه هم از اون بالا شنید
صدای موجهای دریا دل چشمه مونو برد / برای وصال معشوق لحظه ها رو میشمرد
هق هق کوه بلند و چشمه باور نمی کرد/ چونکه کوه گریهاشواز سایه شم قایم میکرد
صدای شادی چشمه خبر جدایی بود / طنین سکوت کوه جواب بی وفایی بود
شکل جاری شدن اون روی کوه ردی کشید / کوه تنها از حسادت روی رد سدی کشید
چشمه رو زندونی کرد میون صخره های خود/عشقه شو قربونی کرد میون ضجه های خود
دیگه چشمه پشت سد زلال و بیصدا نبود /دلبر زیبای ماشادی قصه ها نبود
اون دیگه چشمه نبود یه برکه سیاهی بود/خشم ونفرت تودلش منتظر یه راهی بود
به جای عشق ومحبت کینه تو دلش نشست /قدرت خشم دل اون دیوار سد وشکست
صدای مهیب نفرت سکوت کوه و ودرید / سیل اشک شوق چشمه موج دریا رو خرید
بعد از اون کوه ها دیگه غریبه و تنها شدن/چشمه ها از تو دل سنگی کوه جدا شدن
شهرام اسلامی