خورشید زمینی ها
سلام . این ترانه رو برای امام رضا نوشتم
امیدوارم خوشتون بیاد …
خدا میدونه این روزا ، چقد بی تاب شده قلبم
شدم حیرون و سرگردون ، ارادم میشکنه کم کم
نگام افتاد به گلدسته ات ، اصن حالم یه حالیه
سلام می دم که داخل شم ، دلم از کینه خالیه
کبوتر های صحنت هم ، بهم آرامشی میدن
نمی دونم که من خوابم ، چه سخت شد باورش در من
پر از بغضم ، پر از گریه ، نشستم زیرِ این آویز
که رنگش سبز و نورانی ، دلم از عشق شده لبریز
امامِ هشتمین لبخند ، غریبِ آشنا با ما
صفایی داره این خونَت ، تو خورشیدِ ، زمینی ها
دلم زخمه ، شدم آهو ، که محتاجه به یک مرهم
خدا میدونه این روزا ، تویی ضامن واسه قلبم