گوشه ی جردن
مثه یه روزِ برفی و سردم
مثه سگ لرزه تو شب ادراری
یه گرامافونم که صد سالِ
شده پستوی موش انباری
یه غریبه تو غربت دنیام
روحمم جسم مو نمی شناسه
یکی که با سگای تو شهرش
شده یارو شریک و هم کاسه
هر روز می شکنم،هر شب تموم می شم
هی با خودم میگم،این آخرین شبِ
پایانِ این شب و ، کِی می شه نو کنم
وقتی دوباره باز، افیون و هرزگی، کابوسِ این تبِ
عمریِ از خودم طلبکارم
از منِ آسمون جلِ خسته
آخرش کنجِ کوچه می پوسم
توی بی راهه ای که بن بسته
وقتی از اون غرور دیروزیم
چیزی باقی نمونده واسه من
متنِ فردای توی روزنامه ام
مرد معتادی گوشه ی جردن
هر روز می شکنم ، هر شب تموم می شم
هی با خودم میگم،این آخرین شبِ
پایانِ این شب و ،کِی می شه نو کنم
وقتی دوباره باز،افیون و هرزگی، کابوسِ این تبِ