جاده تقدیر
جاده تقدیر
من توی جاده تقدیر رو به عشق دس می کشم
اما جاده منو با خود می بره، میگه این سهم تو نیست
میدونه که دل اسیره ، ولی میگه آخه تقدیر تو نیست
من نمی رم اما جاده منو با خود می بره
منو تا اوجه یه غربت می بره
آره این جاده همون جاده تقدیر منه
که منو تا اوجه غربت می بره!
اون نمی دونه چه چشمی به دره
واسه عشقش همیشه منتظره ، دربدره
می خواد عاشق اون از یاد ببره
ولی هرگز نمی دونه که عاشق با غمش همسفره
نمی تونه اونو از یاد ببره!
نمی دونه اون شده یه خاطره!
*
من توی جاده تقدیر رو به عشق دس می کشم
اما جاده منو با خود می بره، میگه این سهم تو نیست
میدونه که دل اسیره ، ولی میگه آخه تقدیر تو نیست
من نمی رم اما جاده منو با خود می بره
من می میرم ، اما اون منو تا اوجه غربت می بره!
من نمی رم اما جاده منو با خود می بره
میگه حالا دیگه وقت رفتنه
آره این تقدیر آخر منه
جاده اسم منو فریاد می زنه!
*
من مسافرو غریب و در بدر
با غم دنیا همیشه همسفر
خودمو به دست تقدیر می سپارم
به خودم میگم که من رفتنیم
من دیگه رفتنیم، من دیگه رفتنیم!
حالا روبرم همه درای بسته
پشت سر پل شکسته
راه برگشتی نمونده واسه این تن خسته!
ترانه سرا : سید هادی سجادی