عروض و قافیه / بخش ششم / اوزان اشعار فارسی ۱
” به نام خدا “
پس از آشنایی با جدول ارکان مشهور ، در این بخش به اوزان اشعار فارسی خواهیم پرداخت .
اوزان اشعار فارسی
از اجتماع ارکان مختلف ، اوزان گوناگونی پدید می آید . در هیچ وزنی کمتر از دو و بیشتر از چهار رکن وجود ندارد . به عبارت دیگر کوتاه ترین مصراع شعر سنتی فارسی دارای دو رکن و طویل ترین آن دارای چهار رکن است . اگر رکنی در یک مصراع چندبار ( ۲ – ۳ – ۴ ) تکرار شود وزن حاصل را ” متفق الارکان ” و اگر مصراع یک در میان تکرار شود وزن آن را ” متناوب ارکان ” می گویند .چنانکه در بخش قبل هم گفته شد برخی از اوزان در کتب عروض سنتی به ارکان گوناگون رکن بندی شده است که به آن اوزان ” مختلف الارکان ” می گفتندکه اصطلاح ” متناوب الارکان ” مارا دربر می گیرد .
درعروض سنتی برای هریک از اوزان ، اسمی نهاده بودند ، مثلا اوزان مبتنی بر مفاعیلن را ” هــَــز َج ” و اوزان مبتنی بر فاعلاتن را ” ر َ مــَــل ” و اوزان مبتنی بر مستفعلن را ” ر َ جــَــز ” می گفتند .درعروض جدید احتیاجی به حفظ اسامی اوزان نیست و در مواقع لزوم می توان به مرجع و کتب عروض قدیم مراجعه کرد . ( که توصیه نمی شود )
حدود ۳۰۰ وزن در شعر فارسی موجود است . خوش آهنگ ترین و رایج ترین اوزان ، همان هاست که حافظ و مولوی در دیوان خود بکار برده اند .
اینک اوزان اشعار حافظ به ترتیب کثرت استعمال در دیوان او ( به همراه یک بیت نمونه از مطلع شعر ) ذکر می شود :
۱ – فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
یاد باد آن که زما وقت سفر یاد نکرد / به وداعی دل غمدیده ی ما شاد نکرد
۲ – مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد / وجود نازکت آزرده ی گزند مباد
۳ – مفعول ُ فاعلات ُ مفاعیل ُ فاعلن ( یا = مستفعلن مفاعل ُ مستفعلن فعل / یا = لاتن مفاعلن فعلاتن مفاعلن )
ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش / بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش
۴ – فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی / دل ز تنهایی به جان آمد خدارا همدمی
۵ – مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم / فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم
۶ – مفاعیلن مفاعیلن فعولن
مسلمانان مرا وقتی دلی بود / که با وی گفتمی گر مشکلی بود
۷ – مفعول ُ فاعلاتن مفعول ُ فاعلاتن
با مدعی مگوئید اسرار عشق و مستی / تا بی خبر بمیرد در درد خودپرستی
۸ – مفعول ُ مفاعیل ُ مفاعیل ُ فعولن
دیری است که دلدار پیامی نفرستاد / ننوشت کلامی و سلامی نفرستاد
۹ – فعلاتن مفاعلن فعلن
دردعشقی کشیده ام که مپرس / زهر هجری چشیده ام که مپرس
۱۰ – فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
روز وصل دوستداران یاد باد / یاد باد آن روزگاران یاد باد
۱۱ – مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن
سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند / همدم گل نمی شود یاد سمن نمی کند
۱۲ – مفعول ُ مفاعیلن مفعول ُ مفاعیلن
کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد / یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد
۱۳ – فعلات ُ فاعلاتن فعلات ُ فاعلاتن
دل ما به دور رویت ز چمن فراق دارد / که چو سرو پای بند است و چو لاله داغ دارد
۱۴ – مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن
چو آفتاب می از مشرق پیاله برآید / زباغ عارض ساقی هزار لاله برآید
۱۵ – مفعول ُ مفاعلن فعولن
گل بی رخ یار خوش نباشد / بی باده بهار خوش نباشد
۱۶ – فــَــع لــُــن فعولن فــَــع لــُــن فعولن
گر تیغ بارد در کوی آن ماه / گردن نهادیم الحکم لله
۱۷ – مفتعلن فاعلات ُ مفتعلن فــَــع
روشنی طلعت تو ماه ندارد / پیش تو گل رونق گیاه ندارد
۱۸ – مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن
آن کیست کز روی کرم با من وفاداری کند / برجای بدکاری چومن یک دم نکوکاری کند
۱۹ – مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن
زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شد / از سر پیمان برفت ، با سرپیمانه شد
۲۰ – فاعلات ُ مفعولن فاعلات ُ مفعولن
وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی / حاصل از حیات ای جان این دم است تا دانی
۲۱ – مفتعلن مفتعلن فاعلن
هاتفی از گوشه ی میخانه دوش / گفت ببخشند گنه می بنوش
۲۲ – فعولن فعولن فعولن فعولن
سلامی چو بوی خوش آشنایی / بدان مردم دیده ی روشنایی
۲۳ – فعولن فعولن فعولن فعل
بیا ساقی آن می که حال آورد / کرامت فزاید کمال آورد ( از مثنوی ” ساقی نامه ” حافظ )
در بخش بعد ، اوزان دیوان مولوی و سپس فهرستی از اوزان کثیرالاستعمال در شعر فارسی را بحضورتان تقدیم خواهم کرد . ضمن آنکه در بخش بعدی تمرینی هم برای خودآزمایی دوستان در نظر گرفته ام .
توضیح : علت تاخیر بوجود آمده در ارائه بخش جدید ” عروض و قافیه ” مشکل سایت و حساب کاربری اینجانب بود که خوشبختانه مرتفع گردید لذا از اینجا از کلیه ی دوستان علاقمند عذرخواهی می کنم .
مانا باشید ۱۳۹۲/۰۲/۰۵