شب های دشت عشق
شب های دشت عشق
اگه در کنارِ تو بودن برام
مثه حسِ پروازِ پروانه هاس
اگه جرمم احساسِ زیبائیه..
دلم وارثِ عشقِ افسانه هاس
با این قلبِ زخمی که توُ سینمه
تمومه رگام پر شداز خونِ غم
نمی دونم این عشقِ سادم چرا
نشد باورت تا که دیونه شم
برای تو چشمای خیسم هنوز
شبا آسمون و نگا می کنه
حالا جای من ناله ی آسمون
داره اسم ما رو صدا میکنه
چقد مونده تا پرده ی چشمِ تو
بره از میونِ من و تو کنار؟
ببینی که با فرصتِ عاشقی
سحرگا رسیده به شب های تار
بیا با هم از یادِ دنیا بریم
تا سهمت نشه تیغ اون یادِگار
توُ شب های مهتابیِ دشت عشق
تو باش و من و لذتی موندِ گار
/تاریخ نمیزنم که منتقدین راحت باشن