حواسم هست…!
دارم حس می کنم لمس نگاتو / حواسم هست وقتی خیره میشی
تو داری عاشق اون دختری که / بدون عاشقی می میره میشی
بدونِ زل زدن می فهمم اینو / نگاهت با بقیه فرق داره
چشای تو دقیقن لحظه ای که / حواست نیست خیلی برق داره!
منو زیر نظر داری ولی من / حواسم بیشتر درگیره با تو
تو شاید اینو از من حس نکردی / ولی حس می کنم لمس نگاتو
برام عادت شده بی اعتنایی / که شاید از “هوس ها” دور باشم
که خیلی وقته باور کردم اینو / اگه عاشق شدم مغرور باشم
تو رو حس کردن و بی اعتنایی / برام عینِ یه کابوس درازه
تموم راه ها رو بستم اما / درِ این قلب رو عشق تو بازه
تنم بی طاقتِ لمس نگاته / دلم نازک تر از این انتظاره
درسته حس من پنهونه اما / نیازم به حضورت آشکاره
نمی دونم میون ما تو اول / به خوابم اومدی یا من به خوابت؟
ولی من دوست دارم حس کنم که / شدم اول تو تنها انتخابت!
به جز تو چیزی از دنیا نمی خوام / تمام سهم من از زندگی باش
دلم دیوونه ی لمس نگاته / بیا و مرد این دیوونگی باش…
مشتاق شنیدن نظراتتون هستم دوستان عزیزم… :)