ریشه در خاک
یه درختِ پیر و خسته همه شاخه هاش شکسته
تُو خزونِ آرزو ها رو تنش تبر نشسته
بی خیالِ مرگ و مردن همیشه حقش و خوردن
تُو تمومِ خاطراتش آدما میوه شو بردن
حالا مونده تک و تنها تو غروبِ بی کسی ها
داره راحت میشه از دستِ غم و دل واپسی ها
همیشه چند تا پرنده رو تنش لونه می ساختن
حالا با تیغه ی فولاد همه جاش ضربه می کاشتن
تُو رگاش خونی نبود تا ببینن داره می میره
ضربه ی محکم اخر همه جونش رو میگیره
همیشه مرگِ درختا ریشه ای بجا میذاره
و دوباره یه شروعِ تازه رو براش میاره
اگه من مثل درختی که همه میوه شو خوردن
یا که تُو هرمِ تابستون لذت سایشو بردن
کمرم شکست و هیچ کس صدای آهمو نشنید؛
دلِ من معنی عشق و با ریا و کینه فهمید؛
درعوض ریشه ای دارم که هنوزم توی خاکه
یه شکستنِ دوباره با تبر برام چه باکه؟؟
این کارها برام مثل یادگار و دفتر خاطرات هست که دوست دارم با شما شریک بشم
بهار ۸۳ ازمجموعه صد مشق عشق
-
کمرم شکست و هیچ کس صدای آهمو نشنید؛ دلِ من معنی عشق و با ریا و کینه فهمید؛ سلام جناب صفا دوست خوبم ترانه ساده روان و قابل لمس بود لذت بردم ازش مرسی داری زیاد =D> =D> @};-
-
زيبا بود @};- @};-
-
سلام جناب صفا...لذت میبرم از اینهمه ذوق و هنر.. واقعاً با اینکه مال 8 ساله پیشه هنوز تازگی داره.. @};- +لایک @};-
-
در ابتدا من از لفظ استاد رادیکال گرفتم ;)) می بینی چه شاگرد خوبی یم ، حرف گوش کن ;)) مهدی عزیز @};- ترانه هاتم مثه وجود ارزشمندت عزیز و دوست داشتنی ، قوی و محکمه @};- @};- @};- thats fantastic
-
اگه من مثل درختی که همه میوه شو خوردن یا که تُو هرمِ تابستون لذت سایشو بردن laik
-
salam doste khooobam khili ghashng bod lezat bordam makhsosan ein jashoo mohem nist vase che zamani bodh mohem eine kاگه من مثل درختی که همه میوه شو خوردن یا که تُو هرمِ تابستون لذت سایشو بردن e zibast :-x
-
salam doste khooobam khili ghashng bod lezat bordam makhsosan ein jashoo mohem nist vase che zamani bodh mohem eine ke zibast :-x
-
سلام صفای عزیز ترانه زیبائی بود و من هم پایان بندی را دوس داشتم @};- گه من مثل درختی // گه یه کم با زبان ترانه غریبگی میکرد به نظرم :-) با ارزوی بهترینها @};- @};- @};-
-
سلام مهدی جان تصویر سازیت فوق العادست و به احساس کارت رنگ خاصی داده موفق باشی عزیز @};- لایک @};- :-x
-
خیلی زیبا بود استاد صفای عزیز. =D> جای هیچ گونه بحثی خالی نمیمونه... @};- @};- ضمنا این حرفتون رو واقعا باید قاب گرفت: :-) "اولین شرط در نوشتن من وجود پیام هست و اگر اندیشه ای پشت شعرم نباشه امکان نداره قلم بردارم" 8-> بسیار زیبا بود ترانه... @};-
-
درود استاد ترانه ی زیبا و تلخی بود با مفهومی عمیق! درخت عمرتان هماره سبز و سایه ی پرمهرتان برقرار تا همیشه شاد باشید @};- =D> =D> =D>
-
سلام جناب صفا ترانه ی بسیار دلنشینی بود.... و حال و هوای ترانه ی درخت جنتی عطائی رو داشت... که ابراهیم حامدی خوندن... ----------------------------------------------------------------- "توی تنهايی يك دشت بزرگ،كه مثل غربت شب بی انتهاست يه درخت تن سياه سربلند آخرين درخت سبز سرپاست رو تنش زخمه ولی زخم تبر نه يه قلب تير خورده نه يه اسم شاخه هاش پر از پر پرنده هاست كندوی پاك دخيل و طلسم چه پرنده ها كه تو جاده ی كوچ مهمون سفره ی سبز اون شدن چه مسافرا كه زير چتر اون به تن خستگيشون تبر زدن...." ---------------------------------------------------------------- مرسی برای به اشتراک گذاشتن این خاطره ی زیبا @};-