مُسکِن
وقتی مسکن می زنی تو، سردرد می گیره اتاقم
تزریق می شی توی چشمام؛ بارونیِ یک اتفاقم
وقتی مسکن می زنی تو، توو بسترت آزاد می شم
سلول گرم انفرادی! روی لب تو شاد می شم
وقتی مسکن می زنی تو، می دونم امشب بیقراری
تحریر می شی روی سینه م؛ قدِ یه لحظه کم می آری
وقتی مسکن می زنی تو، قدِ یه نقطه ریز می شی
سُر می خوری از لای دستام؛ مثه یه ماهی لیز می شی
وقتی مسکن می زنی تو، روو این صدا شلاق می شی
می بینمت روو نقطه جوش وقتی که داری داغ می شی
وقتی مسکن می زنی تو، تکرارِ یک آغوش می شی
احساسِ خوب یه ترانه زیر هجوم دوش می شی
وقتی مسکن می زنی تو، از یک نفس لبریز می شم
آنقدر یورش می برم تا در حجم تن، پاییز می شم
وقتی مسکن می زنی تو، تسکین این حال خرابی
وقتی مسکن می زنم من، تا آخر این قصه خوابی
-
@};- =D> =D>
-
سلام جناب بابائی اولین نفری بودم که ترانه ی شمارو خوندم ولی فرصت نشد کامنت بذارم... بهونه ای شد تا بازم بخونم و لذت ببرم. مرسی از این همه حس زیبا @};-
-
مرسي اميد جان جسارتا وزن شعر باعث ميشه جلوه بهتري نمايان بشه مرسي =D>
-
مرسي اميد جان خوب بود جسارتا وزن شعر باعث ميشه شعر جلوه بهتري از خودش نشون بده احساس خوبي بود =D>
-
سلام دوست من..منم با نظر دوستان موافقم و ترانه ی زیبایی بود.. ممنونم @};-
مطالب پیشنهادی