تو این سی ثانیه …
“برو بابا ، جلو ماشین قرمز
نشد ، ماشین پشتی ، اون سیاهه
بگو آقا مریضم … پول دکتر !!!
نشد ، گریه بکن ، گریه سلاحه
.
بگو دکتر جوابم کرده امروز
… بگو پای چپم می لنگه از درد
تو این سی ثانیه ، چراغ قرمز
یه کاری کن پسر ، با پول برگرد
.
سلام آقا … ببین پای چپم رو
آقا ماشینتون خیلی قشنگه
منم روزی از این ماشین … آقا پول !
ببین پای چپم چند ساله لنگه
.
آقا رو صندلیتون اون کتابه
فقط ده ثانیه یک انتخابه
پدر اونجا نشسته فکره پوله
پسر اینجا به دنبال جوابه
.
بیا … اسمه کتابش بوف کوره
بخونش پای لنگت خوب می شه
یا از این ثانیه آزاد می شی
یا تو این ثانیه آشوب می شه
.
ازت ممنونم آقا ، گفت و خندید
یه دستی روی ماشینم کشیدو
از اون سی ثانیه چند ساله رفته
چشام هرگز نگاهاشو ندیدو
.
دوباره تو همون چارراه پیرم
سلام آقا … کتابت مونده دستم
پسر پس تو کجایی چار ساله
فقط تو فکر پوله پات هستم
.
نه آقا ، خوبه حالم ، با کتابت
یه تقویمه جدید آغاز کردم
سی امین روزه اسفند همون سال
یه شب از روی پل پرواز کردم !!!
-
وای ...مو به تن آدم سیخ می شه دلم گرفت :-<
-
hats fantastic @};- =D> really nice @};-
-
سلام ارش جان..با تمام وجود می گم اشکامو در آوردی..واقعاً قلمت حست و دیدت عالیه..پسر تو محشری..افتخار می کنم به داشتن همچون دوستی..واقعاً عالی.. مخصوصاً: نه آقا ، خوبه حالم ، با کتابت یه تقویمه جدید آغاز کردم سی امین روزه اسفند همون سال یه شب از روی پل پرواز کردم !!! موهای تنمو سیخ کرد.. @};- + یه دنیا لایک @};-