سینما
» سینما
» خواننده : رضا یزدانی
» ترانه سرا : حسن علیشیری
________
دنیا شبیه سینماست! از وقتی چشم وا میکنیم
رو به یه پردهی سفید فقط تماشا میکنیم
میآن و میرن آدما، نقش اونا عوض میشه
یه روز تماشاچیان و یه روز دیگه هنرپیشه
یه روز حمید هامونن، اسیر شک فلسفی
یه روز رضا مارمولکن، در میرن از هر طرفی
بعضیا زیر پوست شهر، درگیر خونبازی میشن
مثل علی سنتوریان! به مرگشون راضی میشن
خیلیا تا آخر عمر فقط سیاهی لشگرن
تو بازی نقشی ندارن، نه میبازن، نه میبَرن
«توی درام زندگی، بگو که نقش ما چیه؟!
کی آخرین کاتُ میگه؟! سناریو دست کیه؟!»
دنیا شبیه سینماست! پر از غم و پر از خوشی
شاید واسه تو پیش بیاد، قصهی فیلم سگکشی
شاید من و تو باید از روبان قرمز رد بشیم
زبون حاج کاظمُ ما شاید بازم بلد بشیم
حالا وقت ضیافته!تو قصههای پریا
وقت ستارهبازی شبونهی مشرقیا
وقتشه که رها بشی از حکم آقای رئیس
زندگیتو دوباره رو کاغذ بیخط بنویس
ماشینمون گیر کرده باز توی شنای ساحلی
کی میدونه بالاخره چی اومده سرِ اِلی؟!
«توی درام زندگی، بگو که نقش ما چیه؟!
کی آخرین کاتُ میگه؟! سناریو دست کیه؟!»
___________