حالم خیلی بـــــــده
دوران سرد کودکیم نشد که بچگی کنم
همیشه تو فکر تواَم،نشد که زندگی کنم
تکرارِ این ترانه هام بانی شونم فقط تویی
تو خلوت ثانیه هام ،داری تو تنها می دویی
چه زود توی خاطره هات برای تو کهنه شدم
از همه چیم بریدمو، زندونی ِ خونه شدم
ازآینه بــــَدم میاد ؛ حالم دیگه خیلی بـــــَده
دارم بی تو تباه میشم؛بـَسه منوعذاب نـَده
انگشت نمای شهرمُ ،بخاطرت بَدَم میگن
به هیچکیّم دل نمیدم؛هرچی میخوان بذار بگن
دور وبرم چه خلوته ،هیچکی سراغم نمیاد
انگاری قهرم باهمه، هیچکی ُ این دل نمیخواد
حالی نمی پرسی ازم ؛ تو خیلی بی وفا شدی
رفیق بی کسیت منم،ساده ازم جدا شدی
-
اول لایک کردم چون خیلی پیشرفت کردی و روز به روز داری بهتر می نویسی @};- آفرین دوست من =D> با مجید و محمد م موافقم چون واقعا پیشرفتت چشمگیر بوده و این عالیه منتظر کارای بعدیتم @};-
-
سلام جناب کدخدایی عااااااااااالی بود...عجیب بر دلم نشست. با مهر @};- @};- @};-
-
من با مجید کاملا موافقم. خیلی زیباتر میشه کاراتون. مرسی @};-
-
سلام پرویز جاان..عالی بود داداش.. +لایک @};-
-
مثل همیشه احساسی و زیبا @};- پرویز جان خدا قوت @};- لایق بهترین هایی.
-
خیلی عالی تر و زیباتر از قبل ......کلی تبریک میگم جناب کدخدایی @};- @};- @};-
-
پرویز عزیز خیلی برام باعث خوش حالیه که هربار بهتر از قبل مینویسی و این یعنی توجه داری به نقد های دوستان :-) ترانت رو دوس داشتم و کاملا ملموس بود @};- @};- @};- موفق باشی
مطالب پیشنهادی