کوچکولو
یادمه بچه بودیم بازیهامون قشنگ بودن
اتل متل، کلاغ پرو الاکلنگ،هفت سنگ بودن
با بچه ها شاد و یه رنگ توی خیابونو کوچه
دورنگی،دغل بازی میون ما بیرنگ بودن
دستامون تو دست هم همدلو همصدا بودیم
سفرمون یکی بود وشاه وگدا یه رنگ بودن
بزرگامون به بچه ها هی پند و اندرز میدادن
اما بین خودشون نصیحتا چند رنگ بودن
مامانم بهم میگفت دروغ بگی لولو میاد
مامانیم دروغ میگفت،با ماها سرجنگ بودن
دوست دالم بزرگ نشم همیشه کوچکولو باشم
عمو زنجیرو نباف زنجیراتم بیرنگ بودن
با عرض سلام خدمت دوستان
من شاعر نیستم وهیچگونه ادعائی تو شعر ندارم.از اساتید خواهش دارم به زبان ساده نقد کنن زیرا من دانشجو مهندسی شیمی هستم و اطلاعات کافی هم ندارم. ولی خواشن نقد کنید چون علاقه دارم یاد بگیرم و خوشحال میشم. (محمد رفقا)
-
سلام جناب نیکنام زیبا بود و خاطره هارو زنده کرد. با مهر @};- @};- @};-
-
نقد رو که دوستان انجام دادن.......من موضوعشُ خیلی دوست داشتم یه کوچولو بیشتر روش کار کنید خیلی زیباتر میشه @};- @};- @};-
-
سلام محمد جاان..نقد که واسه استیده و من هنوز باید یاد بگیرم..موضوع خوبی داشت و یه لحظه یاد هفت سنگ افتادم..ممنونم @};- @};-