غربت
قمار زندگی سوزونده عمرم رو
با این دستا که تاس بودنو ریختن
میون دستای بی رحم تاریکی
به شرط زنده بودن تو غربتهاشون سوختن
سند امضا شده با مهر تنهایی
دو تا شاهد همون آب و همون خاکن
که ذره ذره خون دادن به رگهامون
قسم به سرزمین که هر دوشون پاکن
دارم جون میدم اینجا تو خیال تو
تو فکر بوی عید و نرگساتم من
چشام ابری شده بارونو کم داره
دلم آشوبه تو غربت اسیرم من
-
ندا جان ترانتو خوندم و دلنشین بود زدم لایک و @};-
-
ندا جان ترانت خوب بود؛ ريختن و سوختن رو دقت نكردي عزيز؛ وزن اين مصراع هم ايراد داره؛ به شرط زنده بودن توي غربتهاشون؛ موفق باشي و دوس داشتم ترانتو؛ دعوتي
مطالب پیشنهادی